در انجمنی نشسته دیدم دوشش
نتوانستم گرفت در آغوشش
رخ را به بهانه بر رخش بنهادم
یعنی که حدیث میکنم در گوشش
جون دلی از عشق معشوق فراگیر شود، خدا آن را از هر چه غیر اوست خالی کند
و چون بنده را دوست خود بگیرد، دیگر بندگان به دشمنی با او برخیزند
تا بنده پناهنده حق گردد
«مضمون سخنی از منصور حلاج»