مراد از سرّ «قضا» همان عشقی است که با نظر به روی شاهد ازلی در جان جای گرفته است. حافظ برای اینکه از سرّ قضا ما را آگاه کند، دوباره میخواهد از همان باده نوش کند. می نوشیدن کنایه از عاشق شدن و عشقورزی است. این نماد را احمد غزالی در ابتدای سوانح به کار برده است:
با عشق روان شد از عدم، مَرکب ما
روشن ز چراغ وصل دائم شب ما
زان می که حرام نیست در مذهب ما
تا باز عدم خشک نیابی لب ما