اكنون مويم و پوستم و گوشتم و خونم و استخوانهايم و مغز سرم و عصبم را براى تو از هر چه غیر توست، محرم ميسازم، در حالى كه از اين راه ذات پاك تو و سراى آخرت را ميطلبم
اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَیْتى وَخَاصَّتى وَحَامَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَدَمُهُمْ دَمى
خدایا اینانند خاندان من و خواص ونزدیكانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است
جلسه نود و دوم
دفتر سی و دوم: سریان حیات – قسمت دوم– شنبه 1400/02/18 -25رمضان المبارک
در نود و دومین جلسه از درسگفتار پرده پوشانی، پرده انداز، دکتر پایداری، قسمت دوم از دفتر سریان حیات پیرامون عبارت وَدَمُهُمْ دَمى آغاز نمودند و به شرح و تفسیر پرداخت که اهمّ روایات طرح شده به ترتیب زیر می باشد:
--دنباله زيارت نامه حضرت ابا عبد اللَّه الحسين عليه السّلام آمده سپس گونه چپ را روى قبر گزارده و بگو:
خدايا به تضرّع من در خاك قبر پسر پيغمبرت رحم فرما چه آنكه من در جاى رحمت تو قرار گرفتهام اى پروردگار من.
و بعد بگو: پدر و مادرم فداى تو اى پسر رسول خدا، من از كشنده تو و كسى كه جامه از بدنت بدر آورده به سوى خدا بىزارى مىجويم، كاش با تو مىبودم پس به رستگارى عظيمى نائل مىشدم و خون قلبم را در راه تو ايثار مىكردم و با بذل نفس تو را نگه مىداشتم و كاش در ميان كسانى بودم كه در مقابل تو به جهاد برخاسته و از تو حمايت نمودند تا خونم با تو به زمين مىريخت و بدين ترتيب با تو به سعادت و رسيدن به بهشت دست مىيافتم.
--معاوية بن عمّار از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است، كه فرمود: هيچ احرامى جز بدنبال نمازى واجب يا مستحب تحقّق نمىيابد، پس اگر آن نماز واجب باشد، احرام بعد از اداء سلام نماز انجام ميگيرد، و اگر مستحب باشد، كيفيّت آن چنين است كه: دو ركعت نماز ميگزارى، و در پى آن محرم ميشوى. پس چون از كار نماز بپرداختى خداى عزّ و جلّ را ستايش كن، و ثنا بگوى، و بر پيمبر صلّى اللَّه عليه و آله درود بفرست، و بگو:
«اللّهمّ انّى اسالك أن تجعلنى ممن استجاب لك، و آمن بوعدك و اتّبع أمرك، فانّى عبدك و في قبضتك، لا اوقى الّا ما وقيت، و لا آخذ الّا ما أعطيت، و قد ذكرت الحجّ، فأسألك أن تعزم لى عليه على كتابك و سنّة نبيّك [صلّى اللَّه عليه و آله] و تقوّينى على ما ضعفت عنه، و تتسلّم منّى مناسكى في يسر منك و عافية، و اجعلنى من وفدك الّذين رضيت و ارتضيت، و سمّيت و كتبت. اللّهمّ انّى خرجت من شقّة بعيدة، و انفقت مالى ابتغاء مرضاتك. اللّهم فتمّم لى حجّى.
اللّهمّ انّى اريد التّمتّع بالعمرة الى الحج على كتابك و سنّة نبيّك صلواتك عليه و آله، فان عرض لى عارض يحبسنى فحلّنى حيث حبستنى لقدرك الّذى قدّرت على. اللّهمّ ان لم تكن حجّة فعمرة، احرم لك شعرى و بشرى و لحمى و دمى و عظامى و مخّى و عصبى من النّساء و الثّياب و الطّيب، أبتغى بذلك وجهك و الدار الآخرة».
(خدايا من از تو مىخواهم كه مرا از آن كسان قرار دهى كه دعوت تو را اجابت كردند، و بوعده تو ايمان آوردند، و فرمان تو را متابعت نمودند، زيرا كه من بنده تو و در اختيار و جنگ توام، جز از آنچه را كه تو نگهدارى، نگاه داشته نميشوم، و جز آنچه تو عطا فرمائى نمىستانم، آرى حجّ را فرمودهاى، پس از تو ميخواهم كه مرا بر انجام آن بر آئين كتاب و سنّت پيامبرت صلّى اللَّه عليه و آله استوار دارى و ياريم دهى در هر كجا كه ناتوانم از اجراى فرمانت، و مناسك حجّم را بسلامت بپايان برى در كمال آسانى و عافيتت، و مرا از واردين، آنان كه از ايشان خشنودى و براى حجّ برگزيدهاى و آنان كه نامشان را برده و ثبت كردهاى، قرار دهى، پروردگارا من از راه بسيار دور بسوى تو آمده و مخارجى را متحمّل گشتهام، براى تحصيل رضا و خشنودى تو پس بار الها حجّ مرا بپايان برسان، خدايا من اكنون سر آن دارم كه به آئين كتاب و سنّت پيامبرت (صلواتك عليه) عمره تمتّع بسوى حجّى را انجام دهم (كه تو به انجام آن فرمان دادهاى) پس اگر حادثهاى براى من رخ دهد كه مرا بازدارد و از انجام آن مانعم شود در همان جا كه مرا بازداشتهاى محل ساز بعلّت تقديرى كه بر من مقدّر فرمودهاى، پروردگارا اگر حجّى دست ندهد پس عمرهاى را نصيبم فرماى، اكنون مويم و پوستم و گوشتم و خونم و استخوانهايم و مغز سرم و عصبم را براى تو از زنان و لباس و عطر محرم ميسازم، در حالى كه از اين راه ذات پاك تو و سراى آخرت را ميطلبم).
زمانى كه عقد احرام ببندى كافى است كه يك بار اين دعا را بخوانى، آنگاه چون از خواندن آن فراغت يافتى، بپا خيز، و چند لحظه گام بسپار، تا چون وارد جادّه مكّه شدى (چه پياده باشى و چه سواره). گفتن لبّيك مأثور را آغاز كن.
--كشف الغمه: ابو ذر كه عشق بعلى ميورزيد و پيوسته ملازم او بود و باهل بيت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله گفت به پيامبر اكرم عرضكردم گروهى را دوست دارم كه بپايه عمل آنها نميرسم فرمود ابا ذر آدم با كسى است كه او را دوست ميدارد و هر چه كسب كند نصيب او مىگردد گفتم من خدا و پيامبر و اهل بيت پيامبرم رادوست ميدارم فرمود تو با آن كسانى كه دوست ميدارى هستى و پيامبر در ميان گروهى از اصحاب خود بود خشمگين شد و فرمود مردم! دوست بداريد خدا را چون شما را از نعمتهاى خود تغذيه ميكند و مرا دوست بداريد براى دوستى خدا و دوست بداريد خانواده مرا بواسطه محبت من. سوگند بحق خدائى كه جانم در دست اوست اگر كسى بين ركن و مقام در حال روزه و ركوع و سجود پيوسته باشد سپس خدا را ملاقات نمايد بدون محبت اهل بيتم اين اعمال او را سودى نمىبخشد.
عرضكردند اهل بيت شما كيانند يا پرسيدند كداميك از اهل بيتت چنين امتيازى را دارند؟ فرمود هر كس دعوت مرا اجابت نمايد و قبله مرا بپذيرد و كسى كه خداوند او را از من و از گوشت و خونم آفريده گفتند ما دوست ميداريم خدا و پيامبرش و اهل بيت پيامبرش را فرمود بسيار خوب بهبه شما همانها هستيد و از ايشان بشمار ميرويد آدم محشور مىشود با كسى كه او را دوست ميدارد و بهرهمند مىشود از هر چه انجام ميدهد.
--بشارة المصطفى: ابن عباس گفت پيامبر اكرم از خانه خارج شد با حسن و حسين يكى را روى شانه و ديگرى را روى شانه ديگر يك مرتبه او را ميبوسيد و يك مرتبه اين را جبرئيل باو گفت آيا اين دو را دوست داريد فرمود دوست دارم اين دو را و كسى كه آنها را دوست داشته باشد هر كه آنها را دوست داشته باشد مرا دوست داشته و هر كه با آنها دشمن باشد با من دشمن است
--بعدا از ذات عرق كوچ كرد و آمد تا موقع ظهر در ثعلبيه پياده شد. سر مبارك خود را بزمين نهاد و خوابش رفت. وقتى بيدار شد فرمود:
هاتفى را ديدم كه ميگفت: شما بسرعت ميرويد و اجل هم شما را بسرعت بسوى بهشت ميبرد. فرزندش، على گفت:
يا ابه! أ فلسنا على الحق!؟
يعنى آيا ما بر حق نيستيم!؟ فرمود: چرا پسرم، بحق آن خدائى كه بازگشت خلق بسوى اوست ما بر حق ميباشيم. گفت: پدر جان! پس باكى از مرگ نداريم. فرمود: پسر جان! خدا بهترين جزائى را كه از پدر به پسر ميدهد از من بتو عطا فرمايد. سپس شب را در آنجا توقف نمود.
وقتى صبح شد ديدند مردى از اهل كوفه كه كنيه او، ابو هره (بكسر هاء و فتح راء با تشديد) ازدى (بسكون زاء) بود نزد امام حسين آمد و سلام كرد و گفت: يا بن رسول اللَّه! چه چيزى تو را از حرم خدا و حرم جدت حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم خارج كرد؟
امام حسين فرمود: اى ابو هرة! واى بر تو! بنى اميه اموالم را تصاحب نمودند صبر كردم، بمن دشنام دادند صبر نمودم، ولى چون اكنون خواستند خونم را بريزند لذا فرار كردم.
بخدا قسم اين گروه ستمكيش مرا شهيد ميكنند و خدا هم آنان را دچار ذلت و شمشير برنده عجيبى خواهد كرد، خداى توانا حتما يك كسى را بر اينان مسلط خواهد كرد كه ايشان را ذليلتر از قوم كشور سبأ نمايد، همان قوم سبأ كه يك زنى بر آنان سلطنت ميكرد و در باره اموال و خونشان حكومت مىنمود.
--در روايت پنج از باب پنجاه و هشتم از ابواب جهاد با دشمن، فرموده امام معصوم عليه السلام كه: «اين اسير را زندانى و اطعامش كنيد و به او آب بدهيد و با اسير خوش رفتارى كنيد. پس اگر زنده ماندم، من خودم نسبت به آنچه با من كرده شايسته ترم كه تصميم بگيرم. اگر بخواهم، قصاص مىكنم و اگر بخواهم، عفو مىكنم و اگر بخواهم، مصالحه مىنمايم ولى اگر مُردم، اين تصميمگيرى در اختيار شماست، اگر خواستيد او را بكشيد ولى مثلهاش نكنيد.» و در روايت ششم، فرموده امام معصوم عليه السلام كه: «پس اگر زنده ماندم، خودم ولىِّ خونم هستم. اگر بخواهم، مىبخشم و اگر بخواهم، قصاص مىكنم
جهت استفاده بیشتر از شرح حدیث کساء در این جلسه درسی می توانید از فایل صوتی کامل این درسگفتار استفاده نمایید