جلسه نود و ششم درسگفتار پرده پوشانی، پرده انداز

چهار شنبه, 22 اردیبهشت,1400

جلسه نود و ششم درسگفتار پرده پوشانی، پرده انداز

با همه مردمان با محبّت رفتار كن و درصد آزار هيچ كس مباش، زيرا مردمان از اين دو دسته بيرون نيستند: يا برادران دينى تواند، يا برابران نوعى تو

 

یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ

 

مى آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد

 

جلسه نود و ششم

 

دفتر سی و سوم: آزار نیکان قسمت سوم چهارشنبه 1400/02/22 -29رمضان المبارک

 

در نود و ششمین جلسه از درسگفتار پرده پوشانی، پرده انداز، دکتر پایداری، قسمت سوم از سی و سومین دفتر با عنوان آزار نیکان پیرامون عبارت یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ آغاز نمودند و به شرح و تفسیر پرداخت که اهمّ روایات طرح شده به ترتیب زیر می باشد:

--امام علىّ بن ابى طالب «ع» را كه در «عهدنامه اشترى» آمده است بيفزاييم، به وضوح خواهيم دانست كه مسلمان متعهّد نمى‏تواند با غير مسلمانان نيز جز از طريق انصاف و عدالت رفتار كند. سخن امام على «ع»، كه آن را مانند «اصل دوّم»، براى رعايتهاى انسانى و اجتماعى، تعليم داده است اين است:

 

«... فإنّهم صنفان: إمّا أخ لك في الدّين، أو نظير لك في الخلق‏- ...

 

(با همه مردمان با محبّت رفتار كن و درصد آزار هيچ كس مباش)، زيرا مردمان از اين دو دسته بيرون نيستند: يا برادران دينى تواند، يا برابران نوعى تو (يا همدين تواند يا همنوع تو)».

 

 

 

--الإمام الصّادق «ع»- عبد الأعلى مولى آل سام قال: استقبلت أبا عبد اللَّه «ع» في بعض طرق المدينة، في يوم صائف شديد الحرّ، فقلت: جعلت فداك! حالك عند اللَّه عزّ و جلّ و قرابتك من رسول اللَّه «ص»، و أنت تجهد نفسك (لنفسك- خ ل) في مثل هذا اليوم؟ فقال: يا عبد الأعلى! خرجت في طلب الرّزق، لأستغني به عن مثلك.

 

امام صادق «ع»- عبد الاعلى آل سام مى‏ گويد: در يكى از كوچه‏ هاى مدينه، در روزى تابستانى و گرم، با امام صادق «ع» روبرو شدم و عرض كردم: فدايت شوم! با مقامى كه نزد خداى بزرگ، و با خويشاونديى كه با رسول خدا دارى، چرا در چنين روزى داغ اين اندازه خود را آزار مى‏ دهى (و براى خود تلاش مى‏ كنى)؟ فرمود: اى عبد الاعلى! در طلب روزى از خانه بيرون آمده ‏ام، تا با اين كار، از امثال تو بى ‏نياز باشم.

 

 

--حاكم اسلامى از نزديكان خود طرفدارى نمى‏ كند: الإمام علي «ع»: ... و اللَّه لقد رأيت عقيلا و قد أملق حتّى استماحنى من برّكم صاعا، و رأيت صبيانه شعث الشّعور، غبر الألوان من فقرهم، كأنّما سوّدت وجوههم بالعظلم؛ و عاودني مؤكّدا و كرّر عليّ القول مردّدا، فأصغيت إليه سمعي، فظنّ أنّي أبيعه ديني، و اتّبع قياده مفارقا طريقتي؛ فأحميت له حديدة، ثمّ أدنيتها من جسمه ليعتبر بها، فضجّ ضجيج ذي دنف من ألمها، و كاد أن يحترق من ميسمها. فقلت له: ثكلتك الثّواكل يا عقيل! أ تئنّ من حديدة أحماها إنسانها للعبه، و تجرّني إلى نار سجرها جبّارها لغضبه؟ أ تئنّ من الأذى، و لا أئنّ من لظى؟! ...

 

امام على «ع»: ... به خدا سوگند كه عقيل را ديدم پريشان و مستمند، از من خواست تا يك من‏ از گندم شما به او بدهم، و كودكانش را ديدم كه از فقر مويشان ژوليده و رنگشان تيره گشته بود، چنان كه گويى چهره ‏هاى آنان را با نيل رنگ كرده‏اند؛ و او پى در پى به ديدار من آمد و گفته خود را تكرار كرد. و من به سخنانش گوش مى ‏دادم، تا آنجا كه پنداشت دين خود را بدو خواهم فروخت و زمام خود را به دست او داده از سيره خود دست خواهم كشيد. در اينجا بود كه پاره آهنى براى او گداختم، و به تنش نزديك كردم تا متنبّه گردد، در آن حال چنان فرياد برآورد، كه بيمار از درد، و نزديك بود از داغى آن پاره گداخته بگدازد. به او گفتم: مادران داغدار بر تو بگريند، از آهنى مى‏نالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته است، و مرا به آتشى مى‏كشانى كه خداى جبّارش به خشم گداخته؟ تو از آزار حرارتى اندك بنالى، و من از شعله سركش دوزخ ننالم؟

 

--عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن يحيى الخثعمى، عن هشام، عن ابن أبى يعفور قال‏: سمعت أبا عبد اللَّه (ع) يقول: سادة النبيين و المرسلين خمسة و هم اولو العزم من الرسل و عليهم دارت الرحى. نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد صلّى اللَّه عليه و آله و على جميع الأنبياء

 

شرح راوى ابن ابى يعفور گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم كه ميفرمود بزرگترين پيامبران و رسولان كه همه صاحب دين و كتاب آسمانى بوده‏اند پنج نفر هستند و آنان اولو العزم معرفى شده و ساحت كبريائى گواهى بصحت عزيمت و ثبات و استقامت آنان در مقام عبوديت داده است و هر منصب كه بهر يك موهبت فرمود كاملا در مقام اداء وظيفه بر آمده‏اند و هيچ گونه تمرد و يا كوتاهى از آنان سر نزده است مثلا نوح پيامبر (ع) با اينكه قريب يك هزار سال با طبقات متعدد با مردم تماس داشت و او را بسيار اذيت و آزار ميكردند از دعوت خود لحظه‏اى مسامحه ننموده است.

 

هم چنان كه ابراهيم (ع) در شهر بابل سالهاى متمادى قيام بدعوت نمود و كسى دعوت او را نپذيرفته و در مقام تهديد و آزار او برآمده‏اند تا اينكه او را محكوم بسوزانيدن نمودند مقاومت نموده و بالاخره او را بآتش افكندند جبرئيل امين عرض نمود چنانچه حاجت دارى اعلام نما فرمود حاجت دارم ولى فقط بساحت كبريائى و ربوبى با نياز هستم خلاصه با اين چنين استقامت در مقام عبوديت و خلوص تا هنگامى كه بآتش افكنده شد ادامه داشت.

 

و از كريمه‏ وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً استفاده مى ‏شود

 

كه عزيمت و عزم در مقام اداء وظايف عبوديت و استقامت است و تخلف و خوردن از شجره و گندم با اينكه نهى از آن نهى تحريم و الزامى نبود در باره قدس روح آدم تخلف معرفى مى‏شود خلاصه عزيمت در مقام اداء وظايف امرى است بسيار دشوار و زياده بر طاقت مردم است جز افراد معدودى كه از عهده برآيند از اين رو استفاده مى‏شود كه ارجدارترين فضيلت بشرى است كه ثبات و استقامت در آن سبب موهبت ارجدارترين مناصب الهى خواهد بود.

 

از اين رو محور عوالم امكانى است و عالم تكليف بر اساس نهضت آنان بدعوت بسوى توحيد است و مقابله و مبارزه با دنياى شرك و كفر امرى است بسيار دشوار و زياده بر طاقت عموم مردم است و هم چنين عوالم آخرت براساس قيام رسولان و اولو العزم بدعوت بدين توحيد و بناگذارى مكتب توحيد در جهان است و پيوسته در اثر قيام و دعوت پيامبران كاروان توحيد را براه انداخته و بسوى سعادت و حيات ابد سوق ميدادند.

 

خلاصه عوالم امكانى در هر مرتبه و مقامى صدور مقام تكوينى و فيوضات الهى و چه بر حسب تشريع و رهبرى بشرى وابسته بقيام رسولان اولو العزم ميباشد و در همه عوالم آثار و خير و بركت وجودى آنها آشكار است و نسبت برسول صادع اسلام بطور ابد از نظر اينكه وساطت او در همه عوالم هميشگى و ابدى است و نسبت بهمه رسولان نيز وساطت را دارد و بالاخره بر رسولان اولو العزم نيز سيادت و سبقت وجودى و فضيلت دارد و برترى و فضيلت و كمالى كه دين اسلام و آيات قرآنى بر ساير ديانتهاى آسمانى و كتابهاى آسمانى دارد بهمان قياس مقام و فضيلت و ارجدارترين مقام براى رسول صادع اسلام بر رسولان خواهد بود.

 

و مفاد روايت‏ (انت منى بمنزلة هرون من موسى الا انه لا نبى بعدى)

 

مبنى بر تصريح بآنست كه رسالت رسول صلّى اللَّه عليه و آله ابدى و هميشگى است و از ناحيه ساحت كبريائى رابطه تعليمات جبرئيل نسبت باولياء قطع شده است نه از نظر اينكه اولياء و رجال الهى صلاحيت ارتباط با الهامات غيبى را ندارند.

 

بر اين اساس امامت و وصايت از رسول (ص) صادع اسلام را نيز نبايد قياس به نبوت و رسالت رسولان نمود هم چنان كه استفاده از آيات قرآنى را نميتوان قياس با القائات غيبى نسبت برسولان نمود از اين رو مقام امامت و وصايت از رسول صلّى اللَّه عليه و آله را نيز نبايد مانند منصب نبوت و رسالت پنداشت بلكه فضيلت و تفاوت زياده بر تصور ميان رسالت محدود رسولان و مقام عالى امامت و قيمومت ابدى اوصياء عليهم السلام بر امور قرآن و مكتب عالى آن خواهد بود.

 

--التّائب من الذّنب كمن لا ذنب له و المستغفر من الذّنب و هو مقيم عليه كالمستهزئ بربّه و من آذى مسلما كان عليه من الذّنوب مثل منابت النّخل.

 

كسى كه از گناه توبه كند چنانست كه گناه نكرده باشد و كسى كه از گناه آمرزش طلبد و باز مرتكب آن شود چنانست كه پروردگار خويش را مسخره كند و هر كه مسلمانى را آزار رساند گناهش باندازه نخلستانهاست.

 

--ثلاث من أبواب البرّ سخاء النّفس و طيب الكلام و الصّبر على الأذى.

 

سه چيز از لوازم نيكوكاريست جانبازى و نيكى گفتار و صبر بر آزار.

 

--ساعات الأذى في الدّنيا يذهبن ساعات الأذى في الآخرة.

 

ساعتهاى آزار اين دنيا ساعت‏هاى آزار آخرت را نابود ميكند.

 

--عليكم بالتّواضع فإنّ التّواضع في القلب و لا يؤذينّ مسلم مسلما.

 

تواضع كنيد كه تواضع در دل است و مسلمان نبايد مسلمان را آزار كند.

 

جهت استفاده بیشتر از شرح حدیث کساء در این جلسه درسی می توانید از فایل صوتی کامل این درسگفتار استفاده نمایید

 

 

 

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright ©2024 - All rights reserved.
آدرس آی پی: 3.129.195.254 سیستم عامل: Unknown مرورگر: Mozilla تاریخ مشاهده: پنجشنبه, 01 آذر,1403