جلسه صد و چهارم از درس‌گفتار پرده‌پوشانی، پرده‌انداز

یکشنبه, 05 دی,1400

جلسه صد و چهارم  از درس‌گفتار پرده‌پوشانی، پرده‌انداز

 

یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ

 

مى آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد

 

جلسه صد و چهارم

 

دفتر سی و سوم: آزار نیکان قسمت یازدهم شنبه 1400/10/04 20 جمادی الاول

 

 در صد و چهارمین  جلسه از درسگفتار پرده پوشانی، پرده انداز، دکتر پایداری، قسمت یازدهم از سی و سومین دفتر با عنوان آزار نیکان پیرامون عبارت یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ آغاز نمودند و به شرح و تفسیر پرداخت که اهمّ روایات طرح شده در این جلسه به ترتیب زیر می باشد:

امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر مى‏خواهيد از ياران و برادران من باشيد بايد اطمينان داشته باشيد كه گروهى نسبت به شما دشمنى خواهند كرد، اگر چنين نباشيد از ياران من نخواهيد بود.

 

فرمود: حواريون از اذيت و آزار مردم نسبت به خودشان به عيسى بن مريم عليه السّلام شكايت كردند، عيسى فرمود: مؤمنان همواره مورد خشم مردم هستند و آنها را آزار و اذيت مى‏كنند.

 

(مشكاة الأنوار / ترجمه عطاردى ؛ ص266)

 

نقل مى‏كنند كه خداوند به حضرت داود (ع) وحى كرد: اى داود! خود برحذر باش و اصحابت را نيز از خواسته‏هاى نفسانى بر حذر كن! زيرا دلها وابسته به خواسته‏هاى دنيايى است، و خردهاى چنين افرادى از ما غافلند.

 

حضرت عيسى فرمود: خوشا به حال كسى كه شهوت حاضر را به خاطر وعده غايبى كه هنوز نديده است ترك كند! پيامبر گرامى (ص) فرمود: «آزار خود را از خويشتن بازدار و از هواى نفس در معصيت خدا پيروى مكن، زيرا روز قيامت، تو خود با خويشتن دشمن خواهى بود، و بعضى از شما بعض ديگر را لعنت مى‏كند، جز اينكه خداوند ببخشد و گناهان را بپوشاند.»  و نيز رسول خدا (ص) براى گروهى كه از ميدان جهاد بازگشته بودند، فرمود:

 

«آفرين بر شما كه از جهاد كوچك به جهاد بزرگ باز گشتيد! عرض كردند: يا رسول الله! جهاد بزرگ چيست؟ فرمود: جهاد با نفس.»  و فرمود: مجاهد آن كسى است كه در راه خدا با نفس خود جهاد كند.  يكى از بزرگان مى‏گفت: اى نفس، نه در دنيا با شاهزادگان، در ناز و نعمت شريك بودى و نه در راه آخرت با عابدان به تلاش پرداختى.

 

(مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام / ترجمه تنبيه الخواطر ؛ ص190)

 

حسن مى‏گويد: حيوان چموش از نفس تو كمتر نيازمند به لجام محكم و استوارى است! مجاهده با نفس به چهار چيز است: از خوراك به مقدار قوت، از خواب، به چشم برهم نهادن، و از سخن به مقدار نياز، و آزار نرساندن به هيچ كس! بنا بر اين، كم خوردن باعث سركوبى شهوات، و كم خوابى باعث‏ تقويت اراده، و كم حرفى باعث سلامتى از آفات، و خوددارى از آزار ديگران باعث رسيدن به هدفهاست.

 

(مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام / ترجمه تنبيه الخواطر ؛ ص190)

 

باز هم موسى عرض كرد: خداوندا، پاداش كسى كه به مردم اذيت و آزار نكند چيست؟ خداوند فرمود: در روز قيامت آتش جهنم به وى مى‏گويد: من نمى‏توانم تو را بسوزانم.

 

باز هم موسى عرض كرد: خداوندا، پاداش كسى كه آزار و اذيت مردم را تحمل كند و فحش و اهانت آنها را به خاطر تو قبول كند چيست؟ خداوند فرمود: من او را از همه ترسها و وحشتهاى روز قيامت حفظ مى‏كنم و به وى يارى مى‏نمايم.

 

) الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى) ؛ ص113(

 

 [پنجم: عاقّ والدين‏]

 

پنجم از جمله كبائر، عقوق والدين است. و «عقوق»، در اصل لغت، به معنى قطع كردن و شكافتن چيزى است. و عقوق والدين، آزار كردن ايشان و سخن نشنيدن و رعايت ننمودن حقوق ايشان است.

 

و از جمله تأكيدات عظيمه كه در باب رعايت حقّ پدر و مادر وارد شده، كلام الهى است كه فرموده: «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ* وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً»؛ و ترجمه‏اش آن است كه: وصيّت نموديم آدمى را در بابِ پدر و مادر كه بارِ او را كشيده، با سستى‏اى كه بر سرِ يكديگر آمده و بعد از دو سال، او را از شير گرفته، به آن كه: شكر كن مرا و پدر و مادرت را كه بازگشت تو و همه خلايق، به سوى من است. و اگر با تو جنگ كنند و گويند كه قرار دهى از براى من شريكى كه چون وجود ندارد، تو علم به آن ندارى، پس ايشان را در امر شرك، اطاعت مكن و در دنيا با ايشان، از روى نيكى و خوبى سلوك كن.

 

و در اين كلام، از دو جهت، بزرگى پدر و مادر، و لزوم احسان به ايشان، از دو وجه ظاهر مى‏شود: يكى آن كه خداى تعالى، شكر ايشان را تالى و قرين شكر نعمت‏هاى بى‏منتهاى خود ساخته و در باب امر و مبالغه، مرتبه‏اى بالاتر از اين نيست.

 

[وجه‏] ديگر آن كه با وجود آن كه كافر باشند و فرزند را تكليف به كفر و شرك نمايند، به حُسن مصاحبت و كمال مدارات به ايشان، امر فرموده.

 

و حضرت امام جعفر صادق عليه السلام در حديث عبد العظيم بن عبد اللَّه الحسنى، استدلال فرموده بر آن كه: عقوق والدين، از جمله كبائر است، به [سبب‏] آن كه خداى تعالى، عاق را جبّار و شقى ناميده، در آن جا كه در حكايت كلام عيسى عليه السلام مى‏فرمايد كه: «وَ بَرًّا بِوالِدَتِي وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيًّا»؛ يعنى: مرا صاحب احسان به مادر خود گردانيده و جبّار و شقى، نگردانيده‏اى. و محمّد بن يعقوب كلينى رحمه الله از ابى ولّاد حنّاط روايت كرده كه گفت: سؤال كردم از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام از تفسير كلام الهى كه فرموده: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» كه اين احسان، كدام است؟ حضرت فرمود كه: احسان، حُسن سلوك با ايشان است و آن كه نوعى نكنى كه ايشان را ضرور شود كه از تو، چيزى از مايحتاج خود بطلبند، هر چند صاحب چيز باشند. خداى تعالى مى‏فرمايد كه: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»؛ يعنى: به احسان و نيكى نمى‏رسيد تا وقتى كه صرف كنيد از آنچه دوست مى‏داريد.

 

بعد از آن، حضرت فرمود كه: و امّا قول الهى كه فرموده: «يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما»؛معنى‏اش آن است كه: اگر تو را دل‏تنگ و دلگير سازند، اف به ايشان نگويى، و اگر تو را بزنند، منع و زجر نكنى و بگويى كه «غفر اللَّه لكما!»؛ يعنى: «خدا، شما را بيامرزد!»، كه بعد از زدن، گفتن اين سخن، قول كريمى‏ است كه خداى تعالى فرموده كه: «وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً» و در [باره‏] قول الهى كه: «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ»فرمود كه: مى‏بايد چشم خود را پُر نسازى از نگاه به ايشان، مگر از روى مرحمت و نرمى؛ يعنى به ايشان، خيره نگاه نكنى و آواز خود را بالاى آوازِ ايشان، و دست خود را بالاى دستِ ايشان، بلند نكنى و پيش روى ايشان، راه نروى. و از زكريا بن آدم‏ روايت كرده كه گفت: من، نصرانى بودم و مسلمان شدم و حج كردم. پس به خدمت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رسيدم و گفتم كه: من از جمله نصارا بودم و مسلمان شده‏ام.

 

فرمود كه: در اسلام، چه چيز ديده‏اى؟ گفتم: كلام الهى را كه مى‏فرمايد: «ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ»؛ يعنى: تو نمى‏دانستى كه كتاب، چه چيز است و ايمان، كدام است؛ ليكن گردانيده‏ايم ما ايمان را نورى كه راه‏نمايى مى‏كنيم به آن نور، هر كس را مى‏خواهيم.

 

پس فرمود كه: خداى تعالى، تو را هدايت كرده. بعد از آن، سه مرتبه دعا كرد كه: «اللّهمَّ اهْدِهِ!»؛ يعنى: خداوندا! او را راه بنما. بعد از آن فرمود: هر چه خواهى، بپرس، اى فرزند! گفتم:

 

مادر و پدر من، بر دين نصارا باقى‏اند و همچنين، اهل خانه من نصرانى‏اند و مادر من، چشم ندارد.

 

پس من با ايشان باشم و در ظرفِ ايشان چيزى بخورم؟ حضرت فرمود كه: ايشان، گوشتِ خوك مى‏خورند؟ گفتم: نمى‏خورند و دست به گوشت خوك نمى‏گذارند. فرمود كه: باكى نيست. پس ملاحظه حال مادرت را بكن و با او نيكويى بكن [تا] وقتى كه بميرد، و خود، متكفّل كار او بشو و كار او را به ديگرى [وا] مگذار و به كسى مگو كه پيش من آمده بوده‏اى تا وقتى كه در مِنا مرا ببينى، إن شاء اللَّه!

 

پس من در مِنا به خدمت آن حضرت آمدم. ديدم كه مردم بر دور او جمع شده‏اند و مثل اطفال كه از معلّم خود سؤال كنند، هر كس از او مسئله‏اى مى‏پرسد. و بعد از آن كه به كوفه آمدم، با مادر خود مهربانى مى‏كردم و چيزى به خوردِ او مى‏دادم و شپشِ سر و رخت او را پاك مى‏كردم و خدمت او به جاى مى‏آوردم. مادر [م‏] به من گفت: اى پسر! در وقتى كه دين داشتى و با من در دين شريك‏ بودى، اين نوع سلوك با من نمى‏كردى. چون شد كه تا مسلمان شدى و به سفر رفتى، سلوك خود را تغيير دادى؟ گفتم: شخصى از اولاد پيغمبر صلى الله عليه و آله مرا فرموده كه به اين روش، سلوك كنم. فرمود:

 

اين شخص، پيغمبر است؟ گفتم: نه؛ بلكه فرزند پيغمبر است. گفت: اى پسر! اين شخص، پيغمبر خواهد بود؛ زيرا كه آنچه فرموده، وصيّت پيغمبران است. گفتم: بعد از پيغمبر ما صلى الله عليه و آله پيغمبرى ديگر نمى‏باشد؛ امّا او فرزند پيغمبر است. گفت: اى پسر! دين تو بهترينِ دين‏هاست. آن را تعليمِ من كن.

 

من، طريقه اسلام، تعليم او كردم. پس او مسلمان شد و نماز به يادِ او دادم. نماز ظهر و عصر، و نماز شام و خفتن به جا آورد و در آن شب، او را آزارى عارض شد. مرا طلبيد و گفت: آنچه تعليمِ من كردى، بار ديگر بگو. مرتبه ديگر گفتم. به اسلام، اقرار نمود و در آن شب بمُرد. پس روز شد.

 

مسلمانان، او را غسل دادند و من، نماز بر او كردم و او را خود، در قبر گذاشتم.

 

) منهج اليقين (شرح نامه امام صادق عليه السلام به شيعيان) ؛ ص118(

 

على (ع) فرمود: چون خرد كامل شود سخن كوتاه گردد و از آنچه در عمر افزايد آزار نكردن و احترام سالمندانست، و صله رحم و دورى از بريدن درختان تر مگر در حال ضرورت‏ و كامل وضوء گرفتن و حفظ تندرستى، پايان سخن محقق طوسى در آن رساله‏ ) آداب و سنن (ترجمه جلد 73 بحار الأنوار) ؛ ص202)

 

الحازم من كفّ اذاه.

 

دورانديش و عاقبت بين كسى است كه باز دارد اذيّت خود را يعنى اذيّت و آزار كسى نكند.

 

(شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم ؛ ج‏1 ؛ ص331)

 

دولة اللّئام مذلة الكرام.

 

دولت لئيمان يعنى مردم پست مرتبه خوارى كريمان است. يعنى مردم گرامى‏ بلند مرتبه، زيرا كه لئيمان كه دولت يابند تربيت أمثال خود از لئيمان كنند و بأحوال كريمان كه از أبناى جنس ايشان نيستند نپردازند بلكه درصدد ايذا و آزار ايشان باشند. (شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم ؛ ج‏4 ؛ ص10)

 

فقد اللّئام راحة الانام.

 

ناياب شدن لئيمان آسايش خلايق است، ظاهر اينست كه مراد به «لئيمان» در اينجا مردم دنى پست مرتبه است كه ايذا و آزار مردم كنند. (شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم ؛ ج‏4 ؛ ص431)

 

قطب راوندى در كتاب لبّ اللباب از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت مى‏كند كه فرمود: «چهار گناه پيش از آخرت در دنيا كيفر داده مى‏شود؛ ترك نماز، آزار به پدر و مادر، سوگند دروغ و غيبت.»

 

) منابع فقه شيعه (ترجمه جامع أحاديث الشيعة) ؛ ج‏24 ؛ ص717(

 

گواهى دهيم كه براستى آن بزرگوار رسالت خويش را رساند و امانت را پرداخت و خيرخواهى كرد، و براى امت (مسلمان) مجاهده كرد، و در راه تو آزار ديد و (تا جايى كه توانست) كوشش كرد، و در راه تو جهاد و مبارزه كرد، و تا هنگامى كه مرگش فرارسيد تو را پرستش نمود درود خدا بر او و خاندان پاكش باد.

 

) الصحيفة العلوية و التحفة المرتضوية / ترجمه رسولى ؛ ترجمةالنص ؛ ص98(

 

و اى كه بر ما احاطه دارى، و آزار را از ما دور سازى، و اى كه كشورش پهناور و عدالتش نسبت به نيكوكار و گنهكار برابر است.  ) الصحيفة العلوية و التحفة المرتضوية / ترجمه رسولى ؛ ترجمةالنص ؛ ص180(

 

 ستايش خدائى را كه او مايه اميد ما است در وقتى كه ما به اعمال خود بد گمان شويم، ستايش خدائى را كه از وى عافيت و تندرستى مسألت كنم و او تندرستيم بخشد گر چه بكارهائى دست زده باشم كه موجب آزار من باشد،

 

) الصحيفة العلوية و التحفة المرتضوية / ترجمه رسولى ؛ ترجمةالنص ؛ ص426(

 

 

 



طبرسى، على بن حسن، مشكاة الأنوار / ترجمه عطاردى - تهران، چاپ: اول، 1374ش.

 

شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى) - تهران، چاپ: سوم، 1380ش.

 سوره لقمان، آيه 14 و 15.

 سوره مريم، آيه 32.

الكافى، ج 2، ص 285 و 286، ح 24.

. سوره بقره، آيه 83.

 سوره آل عمران، آيه 92.

 سوره اسراء، آيه 33.

 سوره اسراء، آيه 23.

 سوره اسراء، آيه 23.

سوره شورا، آيه 52.

گلستانه، سيد علاء الدين محمد، منهج اليقين (شرح نامه امام صادق عليه السلام به شيعيان) - قم، چاپ: اول، 1429 ق / 1387 ش.

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، آداب و سنن ( ترجمه جلد 73 بحار الأنوار) - تهران، چاپ: اول، 1365ش.

آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسين، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم - تهران، چاپ: چهارم، 1366ش.

 

بروجردى، آقا حسين، منابع فقه شيعه (ترجمه جامع أحاديث الشيعة) - تهران، چاپ: اول، 1386 ق.

سماهيجى، عبد الله بن صالح، الصحيفة العلوية و التحفة المرتضوية / ترجمه رسولى - تهران، چاپ: سوم، 1396 ق.

 

 

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright ©2024 - All rights reserved.
آدرس آی پی: 3.147.86.246 سیستم عامل: Unknown مرورگر: Mozilla تاریخ مشاهده: جمعه, 02 آذر,1403