نادر تركمانى، رزمنده و آزاده دفاع مقدس در گفتگو با ایكنا از هرمزگان، ضمن گرامیداشت ایام هفته دفاع مقدس و اربعین حسینی (ع)، در خصوص نحوه حضور خود در جبهههای جنگ تحمیلى، اظهار كرد: مفتخرم كه برای اولین بار در سال ۶۵ در ۱۵ سالگی و برای دومین بار در سال ۶۷ در ۱۷ سالگی به همراه لشكر ٤١ ثارالله به فرماندهى سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی با عنایت به توفیقات الهى به عنوان یك دانشآموز بسیجی از شهر بندرعباس به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام شدم.
وی افزود: کمتر از ۱۷ سال داشتم که در خط شلمچه در سد دز و بعد به عنوان خط نگهدار در رسته تکتیرانداز و كمك آرپیجی زن حضور پیدا كردم. شهید «ابراهیم ناتوان» از شهدای بنام شهرستان رودان استان هرمزگان از همرزمان من در شلمچه بود که در تاریخ ۴ خردادماه سال ۶۷ در عملیاتی به فیض شهادت نائل آمد. در همان عملیات بعد از مقاومت جانانهای كه رزمندگان اسلام در برابر دشمن داشتند، در حین عقبنشینی و به دلیل محاصره شدن خط، به اسارت درآمدم. شهید «حسن گرگى بندرى» معاون گروهان نیز در همان به شهادت رسید.
این آزاده سرافراز کشورمان تصریح کرد: بسیاری از رزمندگان و ایثارگران توفیق داشتند که در تمام طول ۸ سال جنگ تحمیلی در جبهه حضور داشته باشند اما من به دلیل شرایط سنى، مدتزمان اندکی، شامل ۲۷ ماه به عنوان یک دانشآموز بسیجی و در ادامه اسیر جنگی توفیق حضور در جبهههای حق علیه باطل را داشتم.
ترکمانی تصریح کرد: اردوگاه ١٢ شهر تكریت كه ما در آن بودیم، مشهور به اردوگاه اسراى مفقودالاثر بود با این وجهتسمیه كه رژیم بعث عراق هیچگونه اطلاعاتى مبنى بر اسیر بودن ما به صلیب سرخ و جمهورى اسلامى نداده بود و لذا این اردوگاه و تعداد دیگرى اردوگاه تحت این نام شناخته میشدند و دلیلى بر شكنجه بیشتر اسرا و دسترسى كمتر آنان به امكانات بود.
وی با اشاره به وضعیت اسفناك امكانات بهداشتى و درمانى در اردوگاههای عراقی، افزود: اتاقى در مجاورت اتاق نگهبانى عراقیها قرار داشت كه یك پزشك عراقى و ۲ نفر از اسراى ایرانى پزشك، صبحها در آنجا حاضر میشدند و هر ۳ الى ۴ ماه نوبت به یك نفر میرسید تا جهت برطرف كردن بیمارى و مشكل خود به آنجا مراجعه كند. عزیزان آزاده نیز به دلیل داشتن روحیه ایثارگرى نوبت خود را به مجروحین جنگى و افرادى كه جراحت داشتند یا بیمار بودند واگذار میکردند.
این رزمنده دفاع مقدس اضافه کرد: کمبود امكانات بهداشتى و عدم دسترسی به حمام و سرویس بهداشتى در آسایشگاهها، شرایط بسیار سختی را به وجود آورده بود. تعداد ١٥٥ نفر در آسایشگاه حضور داشتیم و از ساعت ۵ عصر تا ۸ صبح روز بعد درها بسته میشد و دسترسى به سرویس بهداشتى وجود نداشت. این روند باعث ایجاد بیماریهای مختلف ازجمله شیوع بیمارى گال و انتشار شپش در بین اسرا شده بود.
ترکمانی بیان کرد: گاهی برخى مردم در خصوص واقعیت داشتن شکنجهها در طی اسارت میپرسند و اینكه آنچه در این خصوص در فیلمها به نمایش درمیآید، منطبق بر واقعیت است یا غلو صورت میگیرد. این فیلمها بهمراتب كمتر از آزار و اذیتهایی كه بر اسرا روا میداشتند را نمایش میدهند بهگونهای که بعضى از این خاطرات در باب شکنجهها قابلبیان و نمایش نیستند.
وی اظهار كرد: برخی شکنجهها روزانه بود، به این معنى كه هر روز و مستمراً در ۴ نوبت به وسیله باتوم، كابل، شلاق و ... صورت میگرفت. برخی شکنجهها آسایشگاهى بود و برای ایجاد ترس و دلهره در بین اسرا به آسایشگاه آنان حمله میکردند و کل آسایشگاه را مورد آزار و شکنجه قرار میدادند. برخی شکنجهها نیز اردوگاهی بود و کل اردوگاه بهخصوص افرادی که در محوطه به سر میبردند مورد شکنجه قرار میگرفتند.
این آزاده هرمزگانی ادامه داد: اگر عراقیها احساس میکردند روحانى، پاسدار یا فرماندهى در بین اسرا حضور دارد، آن شخص را به انفرادى منتقل میکردند، لباسش را درآورده، آب روى بدنش ریخته و شلاق میزدند و در ادامه با ریختن آب بر زمین و ایجاد گلولای افراد را در گل میغلطاندند. بسیارى از شکنجهها را نیز نمیتوان شرح داد.
تركمانى افزود: در ایام محرم و سوگوارى اباعبدالله الحسین(ع)، اربعین حسینی و بسیاری مناسبات دیگر در اردوگاههای عراقی ممنوع بود و چنانچه فردى را در حال نوحهخوانی و مرثیهسرایی میدیدند، برخوردهای شدیدی میکردند. اگر شخصی در یک آسایشگاه به عزاداری میپرداخت، کل آسایشگاه را مورد شکنجه قرار میدادند. هرچند این ممنوعیتها و آزار و شکنجهها خللى در اراده اسرا براى برگزارى و پاسداشت این ایام ایجاد نمیکرد.
وى گفت: قدم زدن بیش از ۲ یا ۳ نفر در کنار هم در محوطه آسایشگاه ممنوع بود. در آسایشگاه ما بسیاری از نیروهای بسیجی مداح، روحانی، اساتید دانشگاه و قشرهای مختلف حضور داشتند؛ بنابراین مداحان به صورت ۲ یا ۳ نفری قدم میزدند و مرثیهسرایی و عزادارى میکردند. یكى از افراد پشت پنجره نگهبانى میداد و بهمحض سر رسیدن عراقیها بقیه را مطلع میساخت و به این صورت و در خفا و دور از چشم عراقیها سخنرانى و عزادارى با صدای آهسته برگزار میشد.
این رزمنده دفاع مقدس بیان کرد: ازجمله ممنوعیتهاى دیگر بهخصوص در ابتداى دوران اسارت، قرائت قرآن بود. شخصى به نام طیبى در زمان اسیر شدن و انتقالش به اردوگاه، قرآنی را در جیب خود داشت كه همین امر موجب شكنجه شدید او شد. تا جایى كه منجر به اختلال ذهنى او شده و این اختلال تا پایان دوره اسارت و لحظه از دنیا رفتنش همراه او بود.
ترکمانی ادامه داد: به دلیل ممنوع بودن قرائت کلامالله، بعضى از عزیزانى كه حافظ قرآن بودند، چارهای اندیشیدند و در گروههای ۲ – ۳ نفری در حین قدم زدن آیههای قرآن را به سایر اسرا آموزش میدادند و با همین ابتكار برخى موفق به حفظ كامل یا بخشى از قرآن شدند.
وى افزود: در سالهای آینده به هر آسایشگاه یك جلد قرآن دادند كه به دلیل وجود ١٥٥نفر در آن مكان هیچوقت قرآن بسته نمیماند و اسرا بیشترین بهره را از این فرصت میبردند. متأسفانه امروز میبینیم که با وجود فراهم و در دسترس بودن امكانات و قرآن این معجزه الهی مهجور مانده است. امیدوارم همه ما بتوانیم بهره بیشترى از این گنجینه الهى ببریم و تنها به قرار دادن آن در طاقچه خانه اكتفا نكنیم.
این آزاده سرافراز هرمزگانی در پایان یادآور شد: امیدوارم متولیان مربوط به حوزه ایثارگران و جانبازان آنطور كه شایسته این عزیزان هست از آنها قدردانى کند و آنان را مورد تكریم قرار دهد. از سازمانهای متولى نیز انتظار میرود، پیگیر دغدغههای اقتصادى، اشتغال و درمانى مردم و بالطبع ایثارگران و جانبازان باشند، چون قشر نیز جزئی از مردم این كشور هستند. امیدوارم مسئولین کشور درصدد رفع مشكلات همه اقشار مردم و مسائل كشور برآیند که اگر این اتفاق بیفتد، مشکلات ایثارگران نیز در کنار سایر مردم حل خواهد شد.