جلسه صد و هفتم از درس‌گفتار پرده‌پوشانی، پرده‌انداز

چهار شنبه, 08 دی,1400

جلسه صد و هفتم از درس‌گفتار پرده‌پوشانی، پرده‌انداز

 

وَیَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ

 

وبه اندوه مى اندازد مراهرچه ایشان را به اندوه در آورد

 

جلسه صد و هفتم

 

دفتر سی و چهارم: اندوه خوبان قسمت سوم سه‌شنبه 1400/10/7 23 جمادی الاول

در صد و هفتمین جلسه از درسگفتار پرده پوشانی، پرده انداز، دکتر پایداری، قسمت سوم از سی و چهارمین دفتر با عنوان اندوه خوبان پیرامون عبارت یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ آغاز نمودند و به شرح و تفسیر پرداخت که اهمّ روایات طرح شده در این جلسه به ترتیب زیر می باشد

 

الإمام الباقر عليه السلام: دَخَلَ مُحَمَّدُ بنُ شِهابٍ الزُّهرِيُّ عَلى عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ زَينِ العابِدينَ عليه السلامو هُوَ كَئيبٌ حَزينٌ ، فَقالَ لَهُ زَينُ العابِدينَ عليه السلام : ما بالُكَ مَغموما مَهموما ؟
قالَ : يَابنَ رَسولِ اللّه ِ ، غُمومٌ وهُمومٌ تَتَوالى عَلَيَّ ؛ لِمَا امتُحِنتُ بِهِ مِن حُسّادِ نِعَمي وَ الطّامِعينَ فِيَّ و مِمَّن أرجوهُ ومِمَّن أحسَنتُ إلَيهِ ، فَتَخَلَّفَ ظَنّي .
فَقالَ لَهُ عَلِيُّ بنُ الحُسيَنِ عليه السلام : اِحفَظ عَلَيكَ لِسانَكَ ؛ تَملِك بِهِ إخوانَكَ .
قالَ الزُّهرِيُّ : يَابنَ رَسولِ اللّه ِ ، إنّي اُحسِنُ إلَيهِم بِما يُبذَرُ مِن كَلامي .
قالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام : هَيهاتَ ، إيّاكَ أن تُعجَبَ مِن نَفسِكَ بِذلِكَ، و إيّاكَ أن تَتَكَلَّمَ بِما يَسبِقُ إلَى القُلوبِ إنكارُهُ و إن كانَ عِندَكَ اعتِذارُهُ ؛ فَلَيسَ كُلُّ مَن تُسمِعُهُ نُكرا يُمكِنُكَ أن توسِعَهُ عُذرا .
ثُمَّ قالَ : يا زُهرِيُّ ، مَن لَم يَكُن عَقلُهُ مِن أكمَلِ ما فيهِ كانَ هَلاكُهُ مِن أيسَرِ ما فيهِ .
ثُمَّ قالَ : يا زُهرِيُّ، أما عَلَيكَ أن تَجعَلَ المُسلِمينَ مِنكَ بِمَنزِلَةِ أهلِ بَيتِكَ ؛ فَتَجعَلَ كَبيرَهُم بِمَنزِلَةِ والِدِكَ، و تَجعَلَ صَغيرَهُم بِمَنزِلَةِ وَلَدِكَ ، و تَجعَلَ تِربَكَ مِنهُم بِمَنزِلَةِ أخيكَ ! فَأَيُّ هؤُلاءِ تُحِبُّ أن تَظلِمَ ؟! وأيُّ هؤُلاءِ تُحِبُّ أن تَدعُوَ عَلَيهِ ؟! وأيُّ هؤُلاءِ تُحِبُّ أن تَهتِكَ سِترَهُ ؟! فَإِن عَرَضَ لَكَ إبليسُ لَعَنَهُ اللّه ُ بِأَنَّ لَكَ فَضلاً عَلى أحَدٍ مِن أهلِ القِبلَةِ، فَانظُر ؛ إن كانَ أكبَرَ مِنكَ فَقُل : قَد سَبَقَني إلَى الإيمانِ وَ العَمَلِ الصّالِحِ فَهُوَ خَيرٌ مِنّي ، و إن كانَ أصغَرَ مِنكَ فَقُل: سَبَقتُهُ إلَى المَعاصي وَ الذُّنوبِ فَهُوَ خَيرٌ مِنّي ، و إن كانَ تِربَكَ فَقُل : أنَا عَلى يَقينٍ مِن ذَنبي و في شَكٍّ مِن أمرِهِ فَما لي أدَعُ يَقيني لِشَكّي، وإن رَأَيتَ المُسلِمينَ يُعَظِّمونَكَ و يُوَقِّرونَكَ و يُبَجِّلونَكَ فَقُل: هذا فَضلٌ أخَذوا بِهِ ، و إن رَأَيتَ مِنهُم جَفاءً وَانقِباضا عَنكَ فَقُل : هذا ذَنبٌ أحدَثتُهُ ؛ فَإِنَّكَ إذا فَعَلتَ ذلِكَ سَهُلَ عَلَيكَ عَيشُكَ ، و كَثُرَ أصدِقاؤُكَ ، و قَلَّ أعداؤُكَ ، و فَرِحتَ بِما يَكونُ مِن بِرِّهِم، و لَم تَأسَف على ما يَكونُ مِن جَفائِهِم .
وَ اعلَم أنَّ أكرَمَ النّاسِ عَلَى النّاسِ مَن كانَ خَيرُهُ عَلَيهِم فائِضا ، و كانَ عَنهُم مُستَغنِيا مُتَعَفِّفا . و أكرَمَ النّاسِ بَعدَهُ عَلَيهِم مَن كانَ مُتَعَفِّفا و إن كانَ إلَيهِم مُحتاجا ؛ فَإِنَّما أهلُ الدُّنيا يَتَعَقَّبونَ الأَموالَ ، فَمَن لَم يَزدَحِمهُم فيما يَتَعَقَّبونَهُ كَرُمَ عَلَيهِم ، و مَن لَم يَزدَحِمهُم فيها و مَكَّنَهُم مِن بَعضِها كانَ أعَزَّ و أكرَمَ .

 

امام باقر عليه السلام : محمّد بن شهاب زُهْرى ، افسرده و اندوهگين بر امام سجاد (زين العابدين) عليه السلام وارد شد. حضرت به او فرمود : چرا غمناك و اندوهگينى؟
گفت : اى پسر پيامبر خدا ! به محنت حسودان بر نعمت هايم و آزمندانِ به موقعيّتم گرفتار آمده ام و نيز اين [محنت] كه به كسى خوبى كرده و به خيرش اميدوار بودم و پندارم خطا بود، و از اين همه ، غم و اندوه پياپى به سراغم می‌آيد .
حضرت سجّاد عليه السلام فرمود : زبانت را از زيان زدن به خودت نگه دار تا مالك برادرانت شوى .
زُهْرى گفت : اى پسر پيامبر خدا ! من با سخنانى كه مى پراكَنم ، به آنان خوبى مى كنم و بر دانش آنان می‌افزايم .
امام سجاد عليه السلام فرمود : هيهات ! مبادا براى اين كار ، دچار خودبينى شوى . مبادا چيزى بر زبان آورى كه نادرستىِ آن زودتر بر دل ها نشيند ، گرچه عذر (توجيه) آن را داشته باشى ؛ زيرا هر آن كس كه سخن نادُرستى را به او مى شنوانى ، چنين نيست كه بتوانى عذرت را نيز به او بقبولانى.
سپس فرمود : اى زهرى ! هركه عقلش كامل ترين صفتش نباشد ، تباه شدنش آسان ترين ويژگى اش خواهد بود.
سپس فرمود: اى زهرى ! چه اشكالى دارد كه مسلمانان را چون خانواده ات بشمارى و بزرگشان را به منزلت پدر بدانى و كوچكشان را به منزلت فرزندت و همسالت را به منزلت برادرت؟

 

حال به كدام يك از اينان دوست دارى ستم كنى؟

 

كدام يك از اينان را دوست دارى نفرين كنى؟

 

آبروى كدام يك از اينان را دوست دارى بريزى؟
اگر هم ابليس ـ كه نفرين خدا بر او باد ـ در تو اين پندار را پديد آورد كه تو بر يكى از اهل قبله برترى دارى، [اندكى درنگ كن و] بنگر .

 

اگر آن شخص ، بزرگ تر از تو بود، [با خودت] بگو : پيش از من ايمان آورده و به عمل صالح پرداخته است . پس بهتر از من است .

 

اگر كوچك تر از تو بود ، بگو : من پيش از او به گناهان و معصيت ها روى آوردم . پس او بهتر از من است

 

و اگر همسالت بود ، بگو : من نسبت به گناه خود ، يقين دارم و درباره او تنها شك دارم . پس چرا يقينم را بر اثر شك خود ، رها كنم ؟
اگر ديدى مسلمانان به تو حرمت مى نهند ، بزرگت مى شمارند و گرامى ات مى دارند ، بگو : اين فضيلتى است كه آنان به چنگ آورده اند`` و اگر از آنان درشتى و رويگردانى از خودت را ديدى ، بگو : اين به سبب گناهى است كه از من سر زده است`` . در واقع ، اگر تو چنين كنى ، زندگى ات آسان مى شود ، دوستانت فراوان مى گردند ، دشمنانت اندك مى شوند و از نيكى مردم ، شادمان مى گردى و از درشتى و جفايشان اندوهگين نمى شوى .
اين را بدان كه گرامى ترينِ مردم نزد آنان ، كسى است كه خيرش به آنان برسد و خود از آنان بى نياز باشد و از درخواست چيزى خوددارى كند . پس از او ، گرامى ترينِ مردم نزدشان ، كسى است كه از درخواست كردن
خوددارى كند ، گرچه بدانها نيازمند باشد . در حقيقت ، اهل دنيا اموال خود را به شدّت حفظ مى كنند و هركه مزاحم آنچه نگهش مى دارند ، نشود ، نزدشان گرامى است و اگر مزاحم اموالشان نشود و حتّى بدانان چيزى از اموالش ببخشد، عزيزتر و گرامى تر خواهد بود[1]

 

 

 



[1] [ تنبيه الخواطر: 2 / 93 ، التفسير المنسوب إلى الإمام العسكريّ عليه السلام : 25 / 8 ، بحار الأنوار: 71 / 229 / 6 . حسن بن على، امام يازدهم عليه السلام، تفسير فاتحة الكتاب از امام حسن عسكرى عليه السلام - تهران، چاپ: اول، 1404ق.م

 

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright ©2024 - All rights reserved.
آدرس آی پی: 3.133.139.28 سیستم عامل: Unknown مرورگر: Mozilla تاریخ مشاهده: جمعه, 02 آذر,1403