جلسه صد و یاز دهم از درس‌گفتار پرده‌پوشانی، پرده‌انداز

یکشنبه, 12 دی,1400

جلسه صد و یاز دهم از درس‌گفتار پرده‌پوشانی، پرده‌انداز

 

وَیَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ

 

وبه اندوه مى اندازد مراهرچه ایشان را به اندوه در آورد

 

جلسه صد و یازدهم

دفتر سی و چهارم: اندوه خوبان قسمت هفتم شنبه 1400/10/11 27 جمادی الاول

در صد و یازدهمین جلسه از درسگفتار پرده پوشانی، پرده انداز، دکتر پایداری، قسمت هفتم از سی و چهارمین دفتر با عنوان اندوه خوبان پیرامون عبارت وَ یَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ  آغاز نمودند و به شرح و تفسیر پرداخت که اهمّ روایات طرح شده در این جلسه به ترتیب زیر می باشد

 

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ كَانَ يَقُولُ: طُوبَى لِمَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ اَلْعِبَادَةَ وَ اَلدُّعَاءَ وَ لَمْ يَشْغَلْ قَلْبَهُ بِمَا تَرَى عَيْنَاهُ وَ لَمْ يَنْسَ ذِكْرَ اَللَّهِ بِمَا تَسْمَعُ أُذُنَاهُ وَ لَمْ يَحْزُنْ صَدْرَهُ بِمَا أُعْطِيَ غَيْرُهُ .

 

چند نفر از اصحاب ما روايت كرده‏اند، از سهل بن زياد، از على بن اسباط، از ابوالحسن حضرت امام رضا عليه السلام، كه: «اميرالمؤمنين- صلوات اللَّه عليه- مكرّر مى فرمود:

 

خوشا حال كسى كه عبادت و دعا را از براى خدا خالص گرداند، و دل خويش را مشغول نسازد به آنچه چشم‏هايش ببيند، و ياد خدا را فراموش نكند به آنچه گوش‏هايش بشنود، و اندوه‏ در سينه‏اش جا نگيرد به آنچه به غير او عطا شده است».[1]  )تحفة الأولياء (ترجمه أصول كافى) ؛ ج‏3 ؛ ص43(

 

اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: كَانَ فِي اَلْكَنْزِ اَلَّذِي قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ كٰانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمٰا» كَانَ فِيهِ «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ» عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ كَيْفَ يَحْزَنُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ رَأَى اَلدُّنْيَا وَ تَقَلُّبَهَا بِأَهْلِهَا كَيْفَ يَرْكَنُ إِلَيْهَا وَ يَنْبَغِي لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اَللَّهِ أَنْ لاَ يَتَّهِمَ اَللَّهَ فِي قَضَائِهِ وَ لاَ يَسْتَبْطِئَهُ فِي رِزْقِهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أُرِيدُ أَنْ أَكْتُبَهُ قَالَ فَضَرَبَ وَ اَللَّهِ يَدَهُ إِلَى اَلدَّوَاةِ لِيَضَعَهَا بَيْنَ يَدَيَّ فَتَنَاوَلْتُ يَدَهُ فَقَبَّلْتُهَا وَ أَخَذْتُ اَلدَّوَاةَ فَكَتَبْتُهُ .

 

حسين بن محمد، از معلّى بن محمد، از على بن اسباط روايت كرده است كه گفت: شنيدم از ابوالحسن، حضرت امام رضا عليه السلام، كه مى‏فرمود: «در آن گنجى كه خداى عز و جل فرموده است كه: «وَ كانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُما»[2] اين فقرات بود: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ. تعجّب است از براى كسى كه يقين به مرگ دارد، چگونه شاد مى‏شود؟! و تعجّب است از براى كسى كه يقين به قضا و قدر دارد، چگونه اندوه‏ مى‏خورد؟! و تعجّب است از براى كسى كه دنيا و اختلاف آن را با اهل خويش مى‏بيند، و مى‏بيند كه هر دم ايشان را به روزى مى‏نشاند، چگونه به آن ميل مى‏كند؟! و سزاوار است كسى را كه از جانب خدا دانسته و فهميده باشد[3] كه خدا را در آن‏چه مقدّر نموده و حكم به امضاى آن فرمود، متّهم نسازد و آن جناب را در روزى دادن خويش كاهل نشمارد»، (و چنان گمان نكند كه دير كرده [است‏]).

 

به آن حضرت عرض كردم كه: فداى تو گردم! مى‏خواهم كه اين را بنويسم. راوى مى‏گويد: به خدا سوگند كه حضرت، دست خويش را به دوات زد تا آن را در پيش روى من گذارد، و من دست مباركش را گرفتم و آن را بوسه دادم و دوات را فرا گرفتم و اين را نوشتم‏[4]   (تحفة الأولياء (ترجمه أصول كافى) ؛ ج‏3 ؛ ص173)

 



[1] كلينى، محمد بن يعقوب، تحفة الأولياء (ترجمه أصول كافى) - قم، چاپ: اول، 1388 ش.

[2] ( 2). كهف، 82.

[3] ( 1). يعنى معرفت خويش را از خدا گرفته و به بصيرت رسيده است.

[4] كلينى، محمد بن يعقوب، تحفة الأولياء (ترجمه أصول كافى) - قم، چاپ: اول، 1388 ش.

 

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright ©2024 - All rights reserved.
آدرس آی پی: 18.226.214.91 سیستم عامل: Unknown مرورگر: Mozilla تاریخ مشاهده: دوشنبه, 05 آذر,1403