جلسه صد و شانزدهم از درس‌گفتار پرده‌پوشانی، پرده‌انداز

پنجشنبه, 23 دی,1400

جلسه صد و شانزدهم از درس‌گفتار پرده‌پوشانی، پرده‌انداز

 

وَیَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ

 

وبه اندوه مى اندازد مراهرچه ایشان را به اندوه در آورد

 

جلسه صد و شانزدهم

 

دفتر سی و چهارم: اندوه خوبان قسمت دوازدهم پنج‌شنبه 1400/10/16 3جمادی الثانی

در صبح شهادت حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا سلام الله علیها و

در صد و شانزدهمین جلسه از درسگفتار پرده پوشانی، پرده انداز، دکتر پایداری، قسمت دوازدهم از سی و چهارمین دفتر با عنوان اندوه خوبان پیرامون عبارتوَ یَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ را   آغاز نمودند و به شرح و تفسیر پرداخت که اهمّ روایات طرح شده در این جلسه به ترتیب زیر می باشد

 

 

أَبِي رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى اَلْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا اَلْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ قَالَ تِلْكَ اَلنَّكْرَاءُ تِلْكَ اَلشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِعَقْلٍ .

 

معاني الأخبار  - أَبْوَاَبُ اَلْكِتَابِ - باب معنى العقل

 

محمّد بن عبد الجبّار از بعض روات مرفوعا تا امام صادق عليه السّلام روايت‏ نموده گفت: به آن حضرت عرض كردم: «عقل» چيست؟ فرمود: چيزى است كه بوسيله آن خداى بخشنده پرستش شود، و بهشت بدست آيد، آن شخص گفت:

 

عرضه داشتم: پس آنچه معاويه داشت چيست؟ فرمود: آن زيركى در نيرنگ است آن رندى و بدانديشى است، همانند خرد است ولى خرد نيست. و از امام مجتبى عليه السّلام پرسيدند: عقل چيست؟ فرمود: آنكه همواره در اندوه‏ بسر برى تا فرصتى يابى.[1] (معاني الأخبار / ترجمه محمدى ؛ ج‏2 ؛ ص92)

 

و من كلام له (علیه السلام) في ذم صفة الدنيا:
مَا أَصِفُ مِنْ دَار أَوَّلُهَا عَنَاءٌ، وَآخِرُهَا فَنَاءٌ! فِی حَلاَلِهَا حِسَابٌ، وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابٌ. مَنِ اسْتَغْنَى فِیهَا فُتِنَ، وَ مَنِ افْتَقَرَ فِیهَا حَزِنَ، وَ مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ، وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ.

 

80- از سخنان آن حضرت است در وصف دنيا

 

چه بگويم از خانه‏اى كه ابتدايش سختى، و سرانجامش نيستى است. در حلالش حساب، و در حرامش كيفر است. ثروتمندش دچار فتنه و آزمايش، و تهيدستش گرفتار اندوه‏ است. آن كه در طلبش كوشيد به آن دست نيافت، و آن كه زحمتى نكشيد خود به او روى نمود. هر كه به ديده عبرت به آن نگريست او را بينا كرد، و هر كس به چشم خريدارى به آن نظر نمود او را به نابينايى دچار ساخت.[2]

 

(نهج البلاغة / ترجمه انصاريان ؛ متن ؛ ص54)

 

[فَكِلَا] فَكِلْتَا الْغَايَتَيْنِ مُدَّتْ لَهُمْ إِلَى مَبَاءَةٍ فَاتَتْ مَبَالِغَ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ، فَلَوْ كَانُوا يَنْطِقُونَ بِهَا لَعَيُّوا بِصِفَةِ مَا شَاهَدُوا وَ مَا عَايَنُوا. وَ لَئِنْ عَمِيَتْ آثَارُهُمْ وَ اِنْقَطَعَتْ أَخْبَارُهُمْ لَقَدْ رَجَعَتْ فِيهِمْ أَبْصَارُ اَلْعِبَرِ وَ سَمِعَتْ عَنْهُمْ آذَانُ اَلْعُقُولِ وَ تَكَلَّمُوا مِنْ غَيْرِ جِهَاتِ اَلنُّطْقِ فَقَالُوا كَلَحَتِ اَلْوُجُوهُ اَلنَّوَاضِرُ وَ خَوَتِ اَلْأَجْسَامُ اَلنَّوَاعِمُ وَ لَبِسْنَا أَهْدَامَ اَلْبِلَى وَ تَكَاءَدَنَا ضِيقُ اَلْمَضْجَعِ وَ تَوَارَثْنَا اَلْوَحْشَةَ وَ تَهَكَّمَتْ عَلَيْنَا اَلرُّبُوعُ اَلصُّمُوتُ فَانْمَحَتْ مَحَاسِنُ أَجْسَادِنَا وَ تَنَكَّرَتْ مَعَارِفُ صُوَرِنَا وَ طَالَتْ فِي مَسَاكِنِ اَلْوَحْشَةِ إِقَامَتُنَا وَ لَمْ نَجِدْ مِنْ كَرْبٍ فَرَجاً وَ لاَ مِنْ ضِيقٍ مُتَّسَعاً فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ بِعَقْلِكَ أَوْ كُشِفَ عَنْهُمْ مَحْجُوبُ اَلْغِطَاءِ لَكَ وَ قَدِ اِرْتَسَخَتْ أَسْمَاعُهُمْ بِالْهَوَامِّ فَاسْتَكَّتْ وَ اِكْتَحَلَتْ أَبْصَارُهُمْ بِالتُّرَاب فَخَسَفَتْ وَ تَقَطَّعَتِ اَلْأَلْسِنَةُ فِي أَفْوَاهِهِمْ بَعْدَ ذَلاَقَتِهَا وَ هَمَدَتِ اَلْقُلُوبُ فِي صُدُورِهِمْ بَعْدَ يَقَظَتِهَا وَ عَاثَ فِي كُلِّ جَارِحَةٍ مِنْهُمْ جَدِيدُ بِلًى سَمَّجَهَا وَ سَهَّلَ طُرُقَ اَلْآفَةِ إِلَيْهَا مُسْتَسْلِمَاتٍ فَلاَ أَيْدٍ تَدْفَعُ

 

پس اين دو مسافت (راه سعيد و شقى) براى آنان تا جايى كه بايد فرود آيند به درازا كشيد، و در اين فاصله به نهايت بيم و اميد رسيد. اگر پس از مرگ به زبان مى‏آمدند از وصف آنچه مشاهده كردند و با آن روبرو شدند عاجز مى‏ماندند، و اگر آثارشان از بين رفته، و اخبارشان قطع شده، هر آينه ديده‏هاى عبرت پذير آنان را مى‏بيند، و گوش عقول اخبار آنها را مى‏شنود، و بدون وسائل نطق بلكه با زبان حال مى‏گويند: چهره‏هاى خرم و زيباى ما زشت شد، بدنهاى نرم و نازكمان از هم گسيخت، لباسهاى كهنگى و پوسيدگى در بر كرديم، تنگى قبر ما را به سختى انداخت، وحشت را از يكديگر ارث برديم، خانه‏هاى خاموش قبر بر ما فرو ريخت. پس زيبايى‏هاى انداممان را نابود نمود، و صورتهاى خوش آب و رنگمان زشت گرديد، و اقامتمان در اين منازل وحشتزا طولانى شد، نه از اندوه‏ رهايى داريم، و نه از تنگى فراخى يافتيم.

 

اگر حال آنان را به قدرت عقل مجسّم كنى، يا پرده از وضع آنان براى تماشاى تو برداشته شود، و ببينى كه گوششان از هجوم جانوران گزنده خورده شده و در نتيجه كر شده، و ديدگانشان به سرمه خاك كشيده شده و در نتيجه فرو رفته، و زبانهايشان پس از تندى و تيزى در دهانشان پاره پاره شده، و دلهايشان پس از بيدارى در سينه‏هايشان از حركت افتاده، و در هر عضو آنان پوسيدگى تازه‏اى فساد به بار آورده كه آن را زشت نموده، و راههاى آفت را به سوى آن اعضاء هموار كرده، اعضايى كه در برابر آفتها تسليم شده‏اند.[3]

 

(نهج البلاغة / ترجمه انصاريان ؛ متن ؛ ص227)

 

عِبادَ اللَّه، إنَّ مِنْ احَبِّ عِبادِ اللَّهِ إليه عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلى‌ نَفْسِهِ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ، وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ، فَزَهَرَ مِصْباحُ الْهُدى‌ فِى قَلْبِهِ وَ اعَدَّ الْقِرى‌ لِيَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ

 

85- از خطبه‏هاى آن حضرت است در وصف پرهيزكاران و فاسقان و مقام خاندان نبوّت‏

 

بندگان خدا، محبوبترين بندگان در پيشگاه خداوند بنده‏اى است كه خداوند به تسلّط بر نفسش، او را يارى داده، پس اندوه‏ را شعار خود كرده، و خوف از عذاب را تن پوش خويش قرار داده، از اين رو چراغ هدايت در دلش روشن شده، و طاعت و عمل براى روز مرگ آماده كرده، پس روز قيامت را بر خود نزديك، و سختى را بر خويش آسان نموده است.[4]

 

(نهج البلاغة / ترجمه انصاريان ؛ متن ؛ ص63)

 

إضاعَةُ الفُرصَةِ غُصَّةٌ

 

و آن حضرت فرمود: تباه نمودن فرصت، اندوه‏ است.[5] (نهج البلاغة / ترجمه انصاريان ؛ متن ؛ ص335)

 

اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُكَ أَلَّا تَرُدَّنَا خَائِبِينَ وَ لَا تَقْلِبَنَا وَاجِمِينَ وَ لَا تُخَاطِبَنَا بِذُنُوبِنَا وَ لَا تُقَايِسَنَا بِأَعْمَالِنَا.

 

خدايا، از تو مى‏خواهيم كه ما را محروم و نااميد بر مگردانى، و با غصّه و اندوه‏ به خانه نفرستى، و به گناهانمان مگيرى، و با اعمالمان مؤاخذه ننمايى.[6]  (نهج البلاغة / ترجمه انصاريان ؛ متن ؛ ص123)

 

فَاللَّهَ اللَّهَ أَنْ تَشْکُوا إِلَی مَنْ لَا یُشْکِی شَجْوَکُمْ ، وَ لَا یَنْقُضُ بِرَأْیِهِ مَا قَدْ أَبْرَمَ لَکُمْ

 

خدا را خدا را، از اينكه نزد كسى شكايت بريد كه اندوه‏ شما را برطرف نمى‏سازد، و توانايى باز كردن گره از كار شما را ندارد.[7] (نهج البلاغة / ترجمه انصاريان ؛ متن ؛ ص87)

 

 

 

 

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ و العاقبة للمتّقین و الجنّة للموحّدین و النّار للملحدین و لا عدوان الّا علی الظّالمین و لا اله الّا اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ و الصّلوة علی خیر خلقه محمّد و عترته الطّاهرین.

 

امّا بعد اوصیک یا شیخی و معتمدی و فقیهی ابا الحسن علی بن الحسین بن بابویه القمی- وفّقک اللَّه لمرضاته و جعل من صلبک اولادا صالحین برحمته- بتقوی اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ فانّه لا تقبل الصّلاة من مانع الزّکاة و اوصیک بمغفرة الذّنب و کظم الغیظ و صلة الرّحم و مواساة الاخوان و السّعی فی حوائجهم فی العسر و الیسر و الحلم و التّفقّه فی الدّین و التّثبّت فی الامر و التّعاهد للقرآن و حسن الخلق و الامر بالمعروف و النّهی عن المنکر، فانّ اللَّه عزّ و جلّ قال: لا خَیرَ فِی کثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَینَ النَّاسِ و اجتناب الفواحش کلّها و علیک بصلاة اللّیل فانّ النّبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم اوصی علیا علیه السّلام فقال: یا علی علیک بصلاة اللّیل علیک بصلاة اللّیل علیک بصلاة اللّیل و من استخفّ بصلاة اللّیل فلیس منّا، فاعمل بوصیتی و أمر شیعتی حتّی یعملوا علیه و علیک بالصّبر و انتظار الفرج فانّ النّبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم قال: افضل اعمال امّتی انتظار الفرج، و لا تزال شیعتنا فی حزن حتّی یظهر ولدی الّذی بشّر به النّبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بملاء الارض قسط و عدلا کما ملئت ظلما و جورا. فاصبر یا شیخی یا ابا الحسن علی و أمر جمیع شیعتی بالصّبر فانّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یورِثُها مَنْ یشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ و السّلام علیک و علی جمیع شیعتنا و رحمة اللَّه و برکاته و صلّی اللَّه علی محمّد و آله» (صفات الشیعة / ترجمه توحیدی، ص: 7)

 

معادن الحکمة فی مکاتیب الائمّة» تألیف علم الهدی محمد بن المحسن بن مرتضی الکاشانی، ج 2، ص 265، چاپ جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم. - صفات الشیعة / ترجمه توحیدی، ص: 8

 

و به نقل دیگر:

 

وَ مِمَّا كَتَبَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى أَبِي اَلْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ اَلْقُمِّيِّ : اِعْتَصَمْتُ بِحَبْلِ اَللَّهِ بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ وَ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ وَ اَلْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ وَ اَلْجَنَّةُ لِلْمُوَحِّدِينَ وَ اَلنَّارُ لِلْمُلْحِدِينَ وَ لاَ عُدْوٰانَ إِلاّٰ عَلَى اَلظّٰالِمِينَ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ أَحْسَنُ اَلْخٰالِقِينَ وَ اَلصَّلاَةُ عَلَى خَيْرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ اَلطَّاهِرِينَ مِنْهَا عَلَيْكَ بِالصَّبْرِ وَ اِنْتِظَارِ اَلْفَرَجِ قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَفْضَلُ أَعْمَالِ أُمَّتِي اِنْتِظَارُ اَلْفَرَجِ وَ لاَ يَزَالُ شِيعَتُنَا فِي حُزْنٍ حَتَّى يَظْهَرَ وَلَدِي اَلَّذِي بَشَّرَ بِهِ اَلنَّبِيُّ يَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً فَاصْبِرْ يَا شَيْخِي يَا أَبَا اَلْحَسَنِ عَلِيَّ وَ أْمُرْ جَمِيعَ شِيعَتِي بِالصَّبْرِ فَ‍ إِنَّ اَلْأَرْضَ لِلّٰهِ يُورِثُهٰا مَنْ يَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ اَلْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ عَلَى جَمِيعِ شِيعَتِنَا وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ .

 

مناقب - الجزء الرابع باب إمامة أبي محمد الحسن بن علي العسكري عليه السلام فصل في المقدمات

 

 

 

امام حسن عسكرى عليه السّلام در اين نامه، پس از حمد خدا و درود بر پيامبر و عترت طاهرينش مى‏فرمايد:

 

اى فقيه مورد اعتماد من، على بن الحسين بن بابويه القمى، خداوند تو را به كارهاى مورد رضايتش توفيق دهد و از نسل تو، اولاد صالح بيافريند. تو را وصيّت مى‏كنم به رعايت تقوى و برپاداشتن نماز و اداى زكات، زيرا كسى كه زكات نپردازد، نمازش قبول نخواهد شد و نيز تو را سفارش مى‏كنم به بخشايش گناه ديگران و خويشتن‏دارى به هنگام خشم و غضب، ارتباط با خويشاوندان، تعاون و همكارى با برادران دينى و كوشش در رفع نيازهاى آنها در تنگدستى و گشاده‏دستى، بردبارى و كسب آگاهى و معرفت در دين. در كارها ثابت قدم و با قرآن هم‏پيمان باش، اخلاق خود را نيكو گردان و ديگران را به كارهاى شايسته امر كن و از پليدى‏ها باز دار، زيرا خداوند فرموده است: «در بسيارى از سخنان آهسته و در گوشى آنها، هيچ خيرى نيست مگر اينكه ضمن آن، به صدقه يا كار نيك و يا اصلاح بين مردم امر نمايند» [و بطور كلّى‏] تو را سفارش مى‏كنم به خوددارى از تمام معاصى و گناهان.

 

نماز شب را ترك مكن، زيرا پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در وصيّت خود به‏ علىّ عليه السّلام، سه مرتبه فرمود: «بر نماز شب مواظبت نما. هر كس نسبت به نماز شب بى‏اعتنا باشد، از ما نيست» پس اى على بن الحسين، تو خود به سفارشات من عمل كن و شيعيان مرا نيز دستور ده تا عمل كنند و نيز تو را به صبر و پايدارى و انتظار فرج توصيه مى‏كنم، زيرا پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: «بهترين كارهاى امت من، انتظار فرج است» شيعيان ما همواره در غم و اندوه‏ خواهند بود تا فرزندم ظهور كند، همان كسى كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بشارت آمدنش را داده است، زمين را از عدل و داد پر مى‏كند، همان گونه كه از ظلم و ستم پر شده است. پس بار ديگر اى على بن بابويه، تو را به صبر و استقامت توصيه مى‏كنم و تو نيز به همه شيعيان و پيروان مرا به صبر و استقامت فرمان بده. «به راستى زمين از آن خداست و آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد به ارث مى‏دهد و عاقبت از آن پرهيزگاران است».

 

سلام و رحمت و بركت حقّ بر تو و بر همه شيعيان ما، درود خداوند بر محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و آل او باد.[8][9] (فضائل الشيعة / ترجمه توحيدى ؛ ص9)

 

 

 

 

 

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ اَلطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى اَلْجَلُودِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ عَمَّارِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ عَبْدِ اَلْحَمِيدِ اَلْحِمَّانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ رَاشِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ خُزَيْمَةَ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي اَلْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: ذُكِرَتِ اَلْخِلاَفَةُ عِنْدَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا أَخُو تَيْمٍ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ اَلْقُطْبِ مِنَ اَلرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنْهُ اَلسَّيْلُ وَ لاَ يَرْتَقِي إِلَيْهِ اَلطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِيُ مَا بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَشِيبُ فِيهَا اَلصَّغِيرُ وَ يَهْرَمُ فِيهَا اَلْكَبِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى اَللَّهَ رَبَّهُ فَرَأَيْتُ أَنَّ اَلصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي اَلْعَيْنِ قَذًى وَ فِي اَلْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً ....

 

معانی الاخبار - أَبْوَاَبُ اَلْكِتَابِ باب معاني خطبة لأمير المؤمنين عليه السلام

 

باب 405- معانى خطبه على عليه السّلام معروف بشقشقيّه‏

 

1- محمّد بن ابراهيم طالقانى و محمّد بن على ما جيلويه به دو سند ذكر شده از ابن عبّاس روايت كرده كه گفت: در نزد على عليه السّلام مسأله خلافت بميان آمد (ناگهان آتش درونى و سينه پرسوز امير عليه السّلام كه كانون رنج و اندوه بود.

 

شعله‏ور شد، و زبان بسخن گشود و حماسه آفريد و دردهاى نهفته خود را آشكار ساخت) و گفت:

 

به خداوند يكتا سوگند كه برادر تيمى نژاد (ابو بكر) پيراهن خلافت را در بر كرد در حالى كه خود بخوبى ميدانست كه شايستگى من بدان و موقعيت من در نظام آن همچون ميله آسيا كه محور گردش و اساس چرخش آنست مى‏باشد، و من چون كوه سر بفلك كشيده باشم كه از دامنه آن سيل روانست و پرنده‏اى را بقلّه آن با همه اوج‏گيرى راه نيست (يعنى: خير و فضيلت و علم از من بجهانيان سيل‏آسا روان است، و سطح فكر و انديشه‏ام چندان رفيع است كه هماى فكر بلند پروازان معرفت بدان راه نخواهند يافت).

 

اكنون كه مرا نخواستند و بر كنارم راندند، از آن (خلافت) چشم پوشيدم و ميان خود و آن برسم جدائى پرده كشيدم، و همى روى گردانده پهلو تهى نمودم، و بجاى آن جامه شكيبائى پوشيدم، و صبر پيشه كردم، و توسن فكر خود به جولان در آوردم و در اطراف اين امر كه چه بايدم كرد انديشيدم آيا با دست شكسته (بى‏يار و ياور) به مطالبه آن برخيزم، يا اينكه بر اين وضع اسفبار و تاريك با حزن و حسرت بسوزم و بسازم، چه وضعى كه آشفتگى و رنجش كودك نونهال را پير و پير را فرتوت و نزار، و مؤمن خداپرست را فرسوده و بهلاكت مى‏كشد تا خدايش را ملاقات و جان تسليم كند.

 

و چون نيك به اوضاع و احوال نگريستم و اطراف و جوانب مطلب را سنجيدم، بدان رسيدم كه صبر و تحمّل و شكيبائى و بردبارى خردمندانه‏تر است، لذا صبر پيشه نمودم، در حالى كه رنجها چون استخوانى در گلويم و خارى در چشمم از غم و اندوه‏ بود. چرا كه مى‏ديدم كه ميراثم را به يغما بردند.[10]

 

(معاني الأخبار / ترجمه محمدى ؛ ج‏2 ؛ ص344)

 

شناسه حدیث :  ۳۸۱۹۷۹|  

 

نشانی :  نهج البلاغة  ,  جلد۱  ,  صفحه۳۸۵  

 

عنوان باب :   باب المختار من حكم أمير المؤمنين عليه السلام و يدخل في ذلك المختار من أجوبة مسائله و الكلام القصير الخارج في سائر أغراضه 306 -

 

معصوم :   امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)

 

أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَانِي كِتَابُكَ تَذْكُرُ فِيهِ اِصْطِفَاءَ اَللَّهِ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله لِدِينِهِ وَ تَأْيِيدَهُ إِيَّاهُ لِمَنْ أَيَّدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ فَلَقَدْ خَبَّأَ لَنَا اَلدَّهْرُ مِنْكَ عَجَباً إِذْ طَفِقْتَ تُخْبِرُنَا بِبَلاَءِ اَللَّهِ تَعَالَى عِنْدَنَا وَ نِعْمَتِهِ عَلَيْنَا فِي نَبِيِّنَا فَكُنْتَ فِي ذَلِكَ كَنَاقِلِ اَلتَّمْرِ إِلَى هَجَرَ أَوْ دَاعِي مُسَدِّدِهِ إِلَى اَلنِّضَالِ . وَ زَعَمْتَ أَنَّ أَفْضَلَ اَلنَّاسِ فِي اَلْإِسْلاَمِ فُلاَنٌ وَ فُلاَنٌ فَذَكَرْتَ أَمْراً إِنْ تَمَّ اِعْتَزَلَكَ كُلُّهُ وَ إِنْ نَقَصَ لَمْ يَلْحَقْكَ ثَلْمُهُ .وَ مَا أَنْتَ وَ اَلْفَاضِلَ وَ اَلْمَفْضُولَ وَ اَلسَّائِسَ وَ اَلْمَسُوسَ! وَ مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ اَلطُّلَقَاءِ وَ اَلتَّمْيِيزَ بَيْنَ اَلْمُهَاجِرِينَ اَلْأَوَّلِينَ وَ تَرْتِيبَ دَرَجَاتِهِمْ وَ تَعْرِيفَ طَبَقَاتِهِمْ هَيْهَاتَ لَقَدْ حَنَّ قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا وَ طَفِقَ يَحْكُمُ فِيهَا مَنْ عَلَيْهِ اَلْحُكْمُ لَهَا أَ لاَ تَرْبَعُ أَيُّهَا اَلْإِنْسَانُ عَلَى ظَلْعِكَ وَ تَعْرِفُ قُصُورَ ذَرْعِكَ وَ تَتَأَخَّرُ حَيْثُ أَخَّرَكَ اَلْقَدَرُ فَمَا عَلَيْكَ غَلَبَةُ اَلْمَغْلُوبِ وَ لاَ ظَفَرُ اَلظَّافِرِ! وَ إِنَّكَ لَذَهَّابٌ فِي اَلتِّيهِ رَوَّاغٌ عَنِ اَلْقَصْدِ أَ لاَ تَرَى غَيْرَ مُخْبِرٍ لَكَ وَ لَكِنْ بِنِعْمَةِ اَللَّهِ أُحَدِّثُ أَنَّ قَوْماً اُسْتُشْهِدُوا فِي سَبِيلِ اَللَّهِ تَعَالَى مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ لِكُلٍّ فَضْلٌ حَتَّى إِذَا اُسْتُشْهِدَ شَهِيدُنَا قِيلَ: سَيِّدُ اَلشُّهَدَاءِ وَ خَصَّهُ رَسُولُ اَللَّهِ صلى الله عليه و آله بِسَبْعِينَ تَكْبِيرَةً عِنْدَ صَلاَتِهِ عَلَيْهِ - أَ وَ لاَ تَرَى أَنَّ قَوْماً قُطِّعَتْ أَيْدِيهِمْ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ وَ لِكُلٍّ فَضْلٌ حَتَّى إِذَا فُعِلَ بِوَاحِدِنَا مَا فُعِلَ بِوَاحِدِهِمْ قِيلَ اَلطَّيَّارُ فِي اَلْجَنَّةِ وَ ذُو اَلْجَنَاحَيْنِ وَ لَوْ لاَ مَا نَهَى اَللَّهُ عَنْهُ مِنْ تَزْكِيَةِ اَلْمَرْءِ نَفْسَهُ لَذَكَرَ ذَاكِرٌ فَضَائِلَ جَمَّةً تَعْرِفُهَا قُلُوبُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ لاَ تَمُجُّهَا آذَانُ اَلسَّامِعِينَ فَدَعْ عَنْكَ مَنْ مَالَتْ بِهِ اَلرَّمِيَّةُ فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ اَلنَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا لَمْ يَمْنَعْنَا قَدِيمُ عِزِّنَا وَ لاَ عَادِيُّ طَوْلِنَا عَلَى قَوْمِكَ أَنْ خَلَطْنَاكُمْ بِأَنْفُسِنَا فَنَكَحْنَا وَ أَنْكَحْنَا فِعْلَ اَلْأَكْفَاءِ وَ لَسْتُمْ هُنَاكَ وَ أَنَّى يَكُونُ ذَلِكَ وَ مِنَّا اَلنَّبِيُّ وَ مِنْكُمُ اَلْمُكَذِّبُ وَ مِنَّا أَسَدُ اَللَّهِ وَ مِنْكُمْ أَسَدُ اَلْأَحْلاَفِ وَ مِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ مِنْكُمْ صِبْيَةُ اَلنَّارِ وَ مِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ وَ مِنْكُمْ حَمَّالَةُ اَلْحَطَبِ فِي كَثِيرٍ مِمَّا لَنَا وَ عَلَيْكُمْ! فَإِسْلاَمُنَا قَدْ سُمِعَ وَ جَاهِلِيَّتُنَا لاَ تُدْفَعُ وَ كِتَابُ اَللَّهِ يَجْمَعُ لَنَا مَا شَذَّ عَنَّا وَ هُوَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى - وَ أُولُوا اَلْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتٰابِ اَللّٰهِ وَ قَوْلُهُ تَعَالَى إِنَّ أَوْلَى اَلنّٰاسِ بِإِبْرٰاهِيمَ لَلَّذِينَ اِتَّبَعُوهُ وَ هٰذَا اَلنَّبِيُّ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ اَللّٰهُ وَلِيُّ اَلْمُؤْمِنِينَ فَنَحْنُ مَرَّةً أَوْلَى بِالْقَرَابَةِ وَ تَارَةً أَوْلَى بِالطَّاعَةِ وَ لَمَّا اِحْتَجَّ اَلْمُهَاجِرُونَ عَلَى اَلْأَنْصَارِ يَوْمَ اَلسَّقِيفَةِ بِرَسُولِ اَللَّهِ صلى الله عليه و آله فَلَجُوا عَلَيْهِمْ فَإِنْ يَكُنِ اَلْفَلَجُ بِهِ فَالْحَقُّ لَنَا دُونَكُمْ وَ إِنْ يَكُنْ بِغَيْرِهِ فَالْأَنْصَارُ عَلَى دَعْوَاهُمْ. وَ زَعَمْتَ أَنِّي لِكُلِّ اَلْخُلَفَاءِ حَسَدْتُ وَ عَلَى كُلِّهِمْ بَغَيْتُ فَإِنْ يَكُنْ ذَلِكَ كَذَلِكَ فَلَيْسَتِ اَلْجِنَايَةُ عَلَيْكَ فَيَكُونَ اَلْعُذْرُ إِلَيْكَ . وَ تِلْكَ شَكَاةٌ ظَاهِرٌ عَنْكَ عَارُهَا وَ قُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ اَلْجَمَلُ اَلْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ وَ لَعَمْرُ اَللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَ مَا عَلَى اَلْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لاَ مُرْتَاباً بِيَقِينِهِ وَ هَذِهِ حُجَّتِي إِلَى غَيْرِكَ قَصْدُهَا وَ لَكِنِّي أَطْلَقْتُ لَكَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِكْرِهَا. ثُمَّ ذَكَرْتَ مَا كَانَ مِنْ أَمْرِي وَ أَمْرِ عُثْمَانَ فَلَكَ أَنْ تُجَابَ عَنْ هَذِهِ لِرَحِمِكَ مِنْهُ فَأَيُّنَا كَانَ أَعْدَى لَهُ وَ أَهْدَى إِلَى مَقَاتِلِهِ ! أَ مَنْ بَذَلَ لَهُ نُصْرَتَهُ فَاسْتَقْعَدَهُ وَ اِسْتَكَفَّهُ أَمْ مَنِ اِسْتَنْصَرَهُ فَتَرَاخَى عَنْهُ وَ بَثَّ اَلْمَنُونَ إِلَيْهِ حَتَّى أَتَى قَدَرُهُ عَلَيْهِ كَلاَّ وَ اَللَّهِ قَدْ يَعْلَمُ اَللّٰهُ اَلْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَ اَلْقٰائِلِينَ لِإِخْوٰانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنٰا وَ لاٰ يَأْتُونَ اَلْبَأْسَ إِلاّٰ قَلِيلاً. وَ مَا كُنْتُ لِأَعْتَذِرَ مِنْ أَنِّي كُنْتُ أَنْقِمُ عَلَيْهِ أَحْدَاثاً فَإِنْ كَانَ اَلذَّنْبُ إِلَيْهِ إِرْشَادِي وَ هِدَايَتِي لَهُ فَرُبَّ مَلُومٍ لاَ ذَنْبَ لَهُ . وَ قَدْ يَسْتَفِيدُ اَلظِّنَّةَ اَلْمُتَنَصِّحُ وَ مَا أَرَدْتُ إِلاَّ اَلْإِصْلاٰحَ مَا اِسْتَطَعْتُ وَ مٰا تَوْفِيقِي إِلاّٰ بِاللّٰهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ. وَ ذَكَرْتَ أَنَّهُ لَيْسَ لِي وَ لِأَصْحَابِي عِنْدَكَ إِلاَّ اَلسَّيْفُ فَلَقَدْ أَضْحَكْتَ بَعْدَ اِسْتِعْبَارٍ ! مَتَى أَلْفَيْتَ بَنِي عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ عَنِ اَلْأَعْدَاءِ نَاكِلِينَ وَ بِالسَّيْفِ مُخَوَّفِينَ؟! فَلَبِّثْ قَلِيلاً يَلْحَقِ اَلْهَيْجَا حَمَلْ فَسَيَطْلُبُكَ مَنْ تَطْلُبُ وَ يَقْرُبُ مِنْكَ مَا تَسْتَبْعِدُ وَ أَنَا مُرْقِلٌ نَحْوَكَ فِي جَحْفَلٍ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ اَلتَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ شَدِيدٍ زِحَامُهُمْ سَاطِعٍ قَتَامُهُمْ مُتَسَرْبِلِينَ سَرَابِيلَ اَلْمَوْتِ أَحَبُّ اَللِّقَاءِ إِلَيْهِمْ لِقَاءُ رَبِّهِمْ وَ قَدْ صَحِبَتْهُمْ ذُرِّيَّةٌ بَدْرِيَّةٌ وَ سُيُوفٌ هَاشِمِيَّةٌ قَدْ عَرَفْتَ مَوَاقِعَ نِصَالِهَا فِي أَخِيكَ وَ خَالِكَ وَ جَدِّكَ وَ أَهْلِكَ - وَ مٰا هِيَ مِنَ اَلظّٰالِمِينَ بِبَعِيدٍ.

 

بخشی از این نامه قبلاً گذشت اولاً در آن نامه‌ای که قبلاً گذشت این بود که شما حقّ دخالت در مسائل سیاسی ندارید «مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ » شما چه کار دارید به فاضل و مفضول, به سائل و مسوس شما جزء بردگان نظام بودید و وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) منّت نهاد و شما را در جریان فتح مکّه آزاد کرد فرمود: «إذهبوا أنتم الطلقاء» شما حقّ دخالت ندارید. اما اینکه نوشتید درباره اوّلی و دومی نه سودی به شما می‌رسد نه زیانی دامنگیر ما می‌شود تو دنبال فتنه‌ای و می‌خواهی ما چیزی بنویسیم و این را علیه ما در شام دسیسه قرار بدهی.

 

اما اینکه گفتی مرا با طناب بستند «أردت أن تفضحنی فافتضحتَ» تو خواستی ما را رسوا کنی خودت رسوا شدی ما که انکار نکردیم ما اقرار داریم اعتراف داریم که مرا با دست بسته بردند چون من اگر بخواهم سقیفه را امضا بکنم که آزادانه امضا نمی‌کنم «أردت أن تفضحنی فافتضحت» خودت رسوا شدی مگر مظلوم شدن و مورد ظلم قرار گرفتن ننگ است اگر بله ما با دست باز می‌رفتیم سقیفه را امضا می‌کردیم آن ننگ بود اما اینکه ننگ نیست این را در همین نامه 28 این‌چنین فرمودند, فرمودند:

 

» وَ قُلْتَ إِنِّی کُنْتُ أُقَادُ کَمَا یُقَادُ الْجَمَلُ الَْمخْشُوشُ حَتّی أُبَایِعَ»

 

 تو گفتی که قائدی آمد با طناب گردن من, دست مرا بستند و بردند همان طوری که شتر را می‌برند ـ معاذ الله ـ مرا بردند

 

» وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ »

 

 قسم به خدا! تو خواستی مذمّت کنی ولی مرا مدح کردی تو خواستی مرا رسوا کنی خودت رسوا شدی, چرا؟

 

برای اینکه » وَ مَا عَلَی الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً »

 

 به من ظلم شده دیگر ما که انکار نکردیم اگر با میل خود می‌رفتیم و سقیفه را امضا می‌کردیم ننگ بود ولی با دست بسته رفتن امضا کردن اینکه ننگ نیست به کسی ظلم بکنند که ننگ نیست رفتی مذمّت کنی ولی مرا مدح کردی, رفتی مرا رسوا کنی خودت رسوا شدی این علی است!

 

»وَ مَا عَلَی الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً »

 

 مظلوم شدن که ننگ نیست ظالم شدن ننگ است

 

» مَا لَمْ یَکُنْ شاکّاً فِی دِینِهِ وَ لاَمُرْتَاباً بِیَقِینِهِ »

 

اگر کسی اهل رِیْب و شکّ در دین نباشد هرگز مظلوم نیست این کنایه به خود آنهاست

 

» وَ هذِهِ حُجَّتِی إِلَی غَیْرِکَ »

 

که قصدشان همین بود

 

» وَ لکِنِّی أَطْلَقْتُ لَکَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِکْرِهَا »

 

 من تا مقداری که لازم بود اکتفا کردم کوتاه آمدم وگرنه قصّه بیش از اینهاست

 

و اما » ثُمَّ ذَکَرْتَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِی وَ أَمْرِ عُثَْمانَ فَلَکَ أَنْ تُجَابَ عَنْ هذِهِ لِرَحِمِکَ مِنْهُ فَأَیُّنَا کَانَ أَعْدَی لَهُ وَ أَهْدَی إِلَی مَقَاتِلِه »

 

تو که از بستگان نزدیک عثمان بودی من که رابطه فامیلی با عثمان نداشتم ولی تا آنجا که من ممکن بود جلوی خلیفه‌کُشی را گفتم که امنیت محفوظ باشد خونی ریخته نشود نزاعی نشود و اگر حلّ و فصل است عاقلانه برطرف بشود اما تو که فامیل او بودی در کنار سفره او بودی از طرف او هم مأموریت داشتی و او هم از تو کمک خواست تو نیامدی, نیامدی, نیامدی تا اینکه نعشش را آوردی تو مقصّری یا ما؟! تو بساط دسیسه را فراهم کردی تو از طرف او مأمور بودی قدرت سیاسی و نظامی هم در اختیار تو بود از تو هم کمک خواست ولی نیامدی

 

»ثُمَّ ذَکَرْتَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِی وَ أَمْرِ عُثَْمانَ فَلَکَ أَنْ تُجَابَ عَنْ هذِهِ لِرَحِمِکَ مِنْهُ فَأَیُّنَا کَانَ أَعْدَی لَهُ وَ أَهْدَی إِلَی مَقَاتِلِه أَمَنْ بَذَلَ لَهُ نُصْرَتَهُ فَاسْتَقْعَدَهُ وَ اسْتَکَفَّهُ أَمْ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ فَتَراخَی عَنْهُ وَ بَثَّ الْمَنُونَ إِلَیْهِ حَتَّی أَتَی قَدَرُهُ عَلَیْهِ »

 

 من مقصّرم یا تو؟! من که نصرت کردم سفارش کردم حمایت کردم منتها شورش مردمی پیروز شد اما تو که مأمور از طرف او بودی سِمت رسمی از طرف او در شام داشتی قدرت نظامی و سیاسی و مالی هم در اختیار تو بود از تو هم کمک خواست نیامدی, نیامدی تا نعشش را تحویل گرفتند

 

» کَلاَّ وَ اللَّهِ لَ «قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنْکُمْ وَالْقَائِلِینَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنَا وَ لاَ یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلاَّ قَلِیلاً« 

 

 این گوشه از آیات را حضرت ذکر کرد فرمود آ‌نهایی که تأخیر انداختند, تعویق انداختند, عایق ایجاد کردند آنها می‌دانند که مقصّرند آنها می‌دانند که بالأخره منتظر بودند این فتنه به پا بشود عثمان کشته بشود بعد بیایند نعش را تحویل بگیرند

 

»وَ مَا کُنْتُ لِأَعْتَذِرَ مِنْ أَنِّی کُنْتُ أَنْقِمُ عَلَیْهِ أَحْدَاثاً فَإِنْ کَانَ الذَّنْبُ إِلَیْهِ إِرْشَادِی وَ هِدَایَتِی لَهُ فَرُبَّ مَلُومٍ لاَ ذَنْبَ لَهُ وَ قَدْ یَسْتَفِیدُ الظِّنَّةَ الْمُتَنَصِّحُ« 

 

من چندین بار, البته ما اشکال به عثمان داشتیم اما نصیحت به او هم کردیم جلوی شورش را گرفتیم گفتیم اگر خلاف کرد قانونی هست و نظمی هست و یک عزل عاقلانه‌ای هم هست

 

« وَ مَا أَرَدْتُ إِلاَّ الْإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَاتَوْفِیقِی إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ وَ ذَکَرْتَ أَنَّهُ لَیْسَ لِی وَ لِأَصْحَابِی عِنْدَکَ إِلاَّ السَّیْفُ فَلَقَدْ أَضْحَکْتَ بَعْدَ اسْتِعْبَارٍ! مَتَی أَلْفَیْتَ بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ عَنِ الْأَعْدَاءِ نَاکِلِینَ وَ بِالسَّیْفِ مُخَوَّفِینَ »

 

تو رفتی ما را تهدید بکنی تو که بسیاری از بستگان خانوادگی شما که از زیر شمشیر ما گذشتند که مگر از دودمان اموی ما کم کُشتیم شما ما را با شمشیر می‌ترسانی, تخویف می‌کنی؟!

 

« لَبِّثْ قَلِیلاً یَلْحَقِ الْهَیْجَا حَمَلْ» این مَثلی است معروف «فَسَیَطْلُبُکَ مَنْ تَطْلُبُ وَ یَقْرُبُ مِنْکَ مَا تَسْتَبْعِدُ وَ أَنَا مُرْقِلٌ نَحْوَکَ فِی جَحْفَلٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ التَّابِعِینَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ شَدِیدٍ زِحَامُهُمْ سَاطِعٍ قَتَامُهُمْ مُتَسَرْبِلِینَ سَرَابِیلَ الْمَوْتِ أَحَبُّ اللِّقَاءِ إِلَیْهِمْ لِقَاءُ رَبِّهِمْ وَ قَدْ صَحِبَتْهُمْ ذُرِّیَةٌ بَدْرِیَّةٌ وَ سُیُوفٌ هَاشِمِیَّةٌ قَدْ عَرَفْتَ مَوَاقِعَ نِصَالِهَا فِی أَخِیکَ وَ خَالِکَ وَجَدِّکَ وَ أَهْلِکَ »

 

شما یادتان رفته که برادرت, خاله‌ات, دایی‌ات, جدّت و دودمانت از زیر شمشیر ماها گذشتند حالا شما ما را با شمشیر می‌ترسانی « وَمَا هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ » آنجایی که معاویه خواست دسیسه بکند وجود مبارک حضرت پرده‌برداری کرد آنجایی که خواست تخویف بکند وعید بدهد که ما با نیروها می‌آییم علیه شما قیام می‌کنیم حضرت امیر(سلام الله علیه) جواب داد که سیوف هاشمیه همان است این جوانها همان جوانهای قبلی‌اند

 

« ذُرِّیَةٌ بَدْرِیَّةٌ وَ سُیُوفٌ هَاشِمِیَّةٌ »

 

 آن وقت این قصّه برادرت را, برادرت, دایی‌ات, جدّت و اهلت را که قبل از اسلام آوردن در جنگهای بدر و حنین و امثال ذلک کشته شدند یادت بیاید همان شمشیرها الآن به دست جوانهای ماست. این عصاره نامه بیست و هشتم وجود مبارک حضرت امیر بود که بخشی از این نامه در نوبتهای قبل خوانده شد بخش اخیری هم الآن ترجمه شده است.

 

شناسه حدیث :  ۳۵۴۳۶۸

 

نشانی :  کشف الغمة في معرفة الأئمة  ,  جلد۱  ,  صفحه۵۰۴  

 

عنوان باب :   الجزء الأول فاطمة عليها السلام ذكر وفاتها و ما قبل ذلك من ذكر مرضها و وصيتها صلوات اللّه عليها

 

معصوم :   امیرالمؤمنین (علیه السلام)

 

وَ قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عِنْدَ دَفْنِ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ كَالْمُنَاجِي بِذَلِكَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عِنْدَ قَبْرِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ اِبْنَتِكَ اَلنَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ اَلسَّرِيعَةِ اَللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي إِلاَّ أَنَّ لِي فِي اَلتَّأَسِّي لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعُ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ فَ‍ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ فَلَقَدِ اُسْتُرْجِعَتْ اَلْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِينَةُ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إِلَى أَنْ يَخْتَارَ اَللَّهُ لِي دَارَكَ اَلَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ وَ سَتُنْبِئُكَ اِبْنَتُكَ فَأَحْفِهَا اَلسُّؤَالَ وَ اِسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ هَذَا وَ لَمْ يَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُقِ اَلذِّكْرُ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمَا سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أَقُمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِينَ

 

و أمير المؤمنين (عليه السّلام) در وقت دفن فاطمه مناجات و راز مى‌گفت نزد قبر پيغمبر (صلّى اللّه عليه و آله) كه: سلام و درود بر تو يا رسول اللّٰه از من و از دختر نيك اختر تو كه فرود آمده در جوار تو و بسرعت شتافته به پيش تو، كم شده صبر من از فراق صفيه و برگزيدۀ تو، و پوست بدن من تنك گشته، فرقت و مصيبت تو بر ما عظيم بود اين نيز بر آن افزود، و ساده كردم و فرش گستردم قبر ترا بملحوده (كه دختر برگزيده تست كذا في النسختين و گشاده گردانيد نفس نفيس تو ميان نحر و سينۀ مرا« إِنّٰا لِلّٰهِ‌ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ‌ رٰاجِعُونَ‌ »وديعه را بتو بازگردانيدم، و رهينه را بتو تسليم كردم، اما حزن من هميشه خواهد بود، و بيخوابى من پيوسته تا اختيار فرمايد حق تعالى از براى من خانۀ كه تو آنجا مقيم گشتۀ، و زود باشد كه اخبار كند ترا دخترت از حالات اينجا از او استفسار فرماى و استخبار نماى كه هنوز عهد دراز نشده، و ذكر كهنه نگشته، و السلام عليكما سلام توديع نه سلام بى‌رغبت و نه سلام ملالت، چه من بازمى‌گردم نه از ملالت و اگر اقامت كنم نه از سوء ظن است بآنچه وعده فرموده حق تعالى صابران را.

 

 

 

 

 

1056

 

 

 

 

 



[1] ابن بابويه، محمد بن على، معاني الأخبار / ترجمه محمدى - تهران، چاپ: دوم، 1377ش.

[2] شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة / ترجمه انصاريان - قم، چاپ: اول، 1388 ش.

[3] شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة / ترجمه انصاريان - قم، چاپ: اول، 1388 ش.

[4] شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة / ترجمه انصاريان - قم، چاپ: اول، 1388 ش.

[5] شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة / ترجمه انصاريان - قم، چاپ: اول، 1388 ش.

[6] شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة / ترجمه انصاريان - قم، چاپ: اول، 1388 ش.

[7] شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة / ترجمه انصاريان - قم، چاپ: اول، 1388 ش.

[8] ( 1)- اين نامه را اكثر محقّقين و صاحبان تراجم نقل نموده‏اند كه از جمله آنها، مى‏توان از علامه بحرانى در« لؤلؤة البحرين»، ص 384، محقّق خوانسارى در« روضات الجنّات»، ج 4، ص 273، علامه مجلسى در« بحار الانوار»، ج 50، ص 317 و 318، محدّث نورى در« مستدرك الوسائل»، ج 3، ص 527، قاضى نور اللَّه شوشترى در« مجالس المؤمنين»، ج 1، ص 453، محدّث قمى در« فوائد الرضوية»، ص 281، و علامه شيخ محمّد تقى تسترى در« قاموس الرّجال»، ج 6، ص 474، نام برد.

[9] ابن بابويه، محمد بن على، فضائل الشيعة / ترجمه توحيدى - تهران، چاپ: سوم، 1380 ش.

[10] ابن بابويه، محمد بن على، معاني الأخبار / ترجمه محمدى - تهران، چاپ: دوم، 1377ش.

 

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright ©2024 - All rights reserved.
آدرس آی پی: 18.226.93.22 سیستم عامل: Unknown مرورگر: Mozilla تاریخ مشاهده: جمعه, 02 آذر,1403