پرهای زرّین
معرفی اپرای سوئیت باله پرنده آتشین
یکشنبهها هنردوم - حرکات نمایشی پیرامون اُپرا
روایت پرنده آتشین
داستان حکایت از شبی دارد که شاهزاده ایوان تزاروویچ (prince Ivan) در سفر قهرمانی خود پرنده آتشین را به اسارت خویش در میآورد تا قدرتش را از آن خود سازد. پرنده زاری میکند، قلب شاهزاده به درد آمده و او را رها میکند. پرنده آتشین در ازای آزادی خود پری زرین از جانش را به او هدیه میدهد. شاهزاده در ظلمت شب به راه ادامه میدهد و گم میشود. او به قلمره جادویی دیوی هدایت میشود که به شکل نیمه انسان و نیمه مار است.
در کاخ او درختی نقره فام وجود دارد که جعبه جاودانگی کنار آن پنهان شده…
شاهزاده ۱۳ دختر را میبیند که طلسم شدهاند و به اسارت دیو در آمدهاند. دختران از شاهزاده میخواهند پیش از آمدن دیو از کاخ خارج شود اما او دلباخته یکی از دخترها میشود. دیو شاهزاده را میبیند و به مبارزه با او برمیآید. شاهزاده با یاری پر زرین پرنده آتشین با دیو مقابله میکند. پرنده به یاری شاهزاده میشتابد و شیاطین را تحریک به رقص میکند. رقصی با شکوه و نفس گیر(صدای قدرتمند سازهای بادی برنجی) پس از رقص، شیاطین به خوابی عمیق فرو میروند و پرنده شاهزاده را به سمت جعبه جاودانگی هدایت میکند تا آن را از بین ببرد. شاهزاده جعبه را از بین میبرد و طلسم موجودات شکسته میشود. دختران آزاد میشوند و کاخ ناپدید میگردد، سرانجام نغمه پایان حیات دیو نواخته میشود…