وَمُحِبُّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ
و دوستم با هر كس كه ایشان را دوست دارد
جلسه صد و پنجاه و دوم
دفتر سی و هشتم: مهرورزان اهالی باران – قسمت سوم – یکشنبه 1401/01/28 – 15 رمضان المبارک
در این جلسه روایاتی ازامام علی علیه السلام و امام صادق علیه السلام به نقل از پیامبر اکرم (ص) مورد بحث قرار گرفت که در ذیل آن به شرح و واکاوی پرداخته شد
متن ترجمه فارسی روایت:
نصر از سيف گويد: اسماعيل بن ابى عميره، از عبد الرحمن بن عبيد ابى الكنود مرا روايت كرد كه:
سليمان بن صرد خزاعى پس از بازگشت على بن ابى طالب عليه السلام از بصره خدمتش آمد. (امام) وى را سرزنش و نكوهش فرمود و به او گفت: «تو دچار ترديد شدى و گوش خواباندى و نيرنگ به كار بردى، در حالى كه نزد من موثقترين مردم بودى و- چنان كه مىپنداشتم- در يارى دادن به من سريعترين آنان محسوب مىشدى؛ چه چيزت بر آن داشت كه از اهل بيت پيامبرت دست بردارى و چه عاملى تو را از يارى دادن به آنها بى ميل ساخت؟» عرض كرد: اى امير مؤمنان، مسائل را به عقب بر مگردان و مرا بدانچه گذشته است ملامت مفرما و دوستى مرا به همان پايه نگهدار تا خيرخواهى من به اخلاص از آن تو باشد.
هنوز كارها در پيش است كه ضمن آنها دوستت را از دشمنت بازخواهى شناخت.
امام پاسخيش نداد. سليمان لختى نشست،
سليمان صرد و (امام) حسن
سپس برخاست و نزد امام حسن بن على (عليهما السلام) كه در مسجد نشسته بود رفت و گفت: آيا از امير مؤمنان و تنبيه و توبيخى كه بر من روا داشت تعجب نمىكنى؟ (امام) حسن گفت: به راستى، كسى (معمولًا) توبيخ مىشود كه به دوستى و خيرخواهيش اميد باشد. گفت: بىگمان كارها در پيش است كه در آنها نيزهها به انبوهى گرد آيد] و شمشيرها كشيده شود و در آنها به چون منى نياز باشد، پس بر من بدگمان نباشيد و در خير خواهيم شك نكنيد. امام حسن به او گفت: خدايت رحمت فرمايد، ما بر تو بدگمان نيستيم.
-----
سخن هاشم بن عتبه
چون هاشم بن عتبه گفتگوى ايشان را شنيد برخاست و خدا را سپاس و ستايش كرد و سپس گفت: اى امير مؤمنان، ما را بر سر آن قوم سنگدل بتاز، كسانى كه كتاب خدا را پشت سر نهادند و رفتارى بر خلاف خرسندى خدا با مردم در پيش گرفتند، حرامش را حلال شمردند و حلالش را حرام انگاشتند، و شيطان بر ايشان چيره شد و وعدههاى باطل بديشان داد و در خواب آرزوهاى بيهوده فرو بردشان تا از راه هدايت بازشان داشت و آهنگ بدى با آنان كرد و دنيا دوستشان نمود، پس آنان بر سر دنياى خويش با همان دلبستگى كه ما براى تحقّق وعده اخروى پروردگارمان مىجنگيم، مىجنگند. و تو اى امير مؤمنان نزديكترين مردم، از نظر خويشاوندى، به پيامبر خدا صلى اللّه عليه، و برترين مردم، از نظر پيشينه و تقدّم در اسلام، هستى. و آنان نيز اى امير مؤمنان در حق تو همين را كه ما دانستهايم، مىدانند. ليكن به حكم تقدير، شقاوت و بدبختى گريبانگيرشان گشته و هواى نفس ايشان را از راه حق منحرف كرده است و ستمكار شدهاند.
پس دستهاى ما به فرمانپذيرى و فرمانبردارى، به سوى تو گشوده است و دلهاى ما به خيرخواهى تو گشاده و جانهاى ما براى يارى به تو آماده است تا در برابر هر كس كه با تو مخالفت ورزد به پايمردى بايستيم و كار ولايت را به تو سپاريم.
به خدا سوگند كه هرگز دوست ندارم تمامى آنچه را زمين در خود نهفته و آسمان بر آن سايه افكنده به من دهند و من دشمن تو را به دوستى گيرم يا دوستت را دشمن دارم.
پس على گفت: بار الها، (تو فيض) شهادت در راه خود و همراهى با پيمبر خويش صلى اللّه عليه و آله و سلم را نصيبش فرماى.
منبع روایت:
جهت استفاده کامل از مباحث مطرح شده می توانید از فایل صوتی پیوستی را استفاده کنید