دانشجوی شهید
سید موسی سید آموزنده
نام پدر : سيدمصطفي
دانشگاه : آموزشكده فني يزد
مقطع تحصيلي : كارداني
رشته تحصيلي : صنايع اتومبيل
تولد: آبان 1343
محل تولد : روستاي گوراب پس (فومن-گيلان(
شهادت: اردیبهشت 1365
مكان شهادت : جزيره مجنون
شهيد سيد موسي سيدآموزنده، فرزند سيد مصطفي آبان ماه سال 1343 درروستاهاي گوراب پس شهرستان فومن ديده به جهان گشود.
دانشجوي شهيد سيد موسي سید آموزنده فرزند سيد مصطفي در آبان ماه سال 1343 در روستاي گوراب پس شهرستان فومن ديده به جهان گشود . دوران ابتدائي تحصيل را در كنار خانواده كشاورز و زحمتكش خود در دبستان گوراب پس و دوران متوسطه را در هنرستان صنعتي شهيد خليل حيدري فومن در خرداد ماه سال 63 با معدل بسيار خوب به پايان رساند و موفق به اخذ گواهينامه ديپلم در رشته مكانيك گرديد. بعد از ديپلم بلافاصله در كنكور سراسري گزينش دانشجو پذيرفته شد و در آموزشكده فني شهيد صدوقي يزد در رشته صنايع اتومبيل تحصيل دانشگاهي را آغاز نمود, سه ترم را در اين دانشكده با رتبه اولي گذراند و همزمان بدون اطلاع خانواده داوطلبانه همراه گردان دانشجویی تیپ الغدیر یزد به جبهه رفت. در ترم چهارم بود كه چند روزی را به دیدار خانواده آمد و با دلجویی از مادر رضایت گرفت و نامه ای را که بعهدها مشخص شد وصیت نامه اش است به خواهر دانشجویش سپرد و سبکبال و بی قرار از دیدار معبود به سوی جبهه شتافت. رشادتها و حماسه آفريني هاي اين شهيد و 22 نفر دانشجو تحت فرماندهي وي در جزیره مجنون بقدري بود كه تحسين همگان بالاخص فرمانده وقت را برانگيخت.
سرانجام در هفتم ارديبهشت ماه سال 1365 جزيره مجنون میعادگاه دیدارش با حق تعالی شد.
وی الگوي برجستهاي در خانواده به حساب ميآمد و در هر فرصتي به ساير برادران و خواهرانش در مورد مسائل شرعي و نحوه رعايت آنها صحبت ميكرد. با اينكه فرزند پنجم خانواده بود، رفتار و كردارش آنچنان بود كه باعث مي شد تا لطف و مهرباني هاي والدين بيشتر به سوي وي معطوف گردد . در محيط بيرون از خانه نيز همانگونه كه شايسته يك انسان مومن بود مهرباني ها و طرز برخوردش و احترام گذاشتن به ديگران از هر قشري در جامعه به شيوه اي بود كه همه را مجذوب خود می کرد. علاقه زيادي به مطالعه كتب مذهبي به یادگار مانده از پدربزرگش داشت.
در حاشیه يكي از كتابهاي مورد علاقه اش چنين نوشته است : راضي هستم كه مرا با زنجير آهنين سخت ببنديد و در ميان كوه و دشت بر روي سنگ و خاك بكشانند ولي هرگز راضي نيستم كه دلي از كردار من آزرده و خاطري پريشان گردد.