نسلی که #سرباز بود نه رئیس

شنبه, 08 مهر,1402

 نسلی که #سرباز بود نه رئیس

🗂 مجموعه داستانک #نسل_دیروز_اتکاء_امروز

[شماره اول]

 

 نسلی که #سرباز بود نه رئیس

 

مهدی از شناسایی برگشته بود و چون دیروقت بود و بچه‌ها توی چادر خوابیده بودند، همان بیرون روی زیلو خوابید. 

 

یكی از بچه‌ها كه نوبت نگهبانی‌اش تمام شده بود، برگشت و به خیال اینكه كسی كه روی زیلو خوابیده، نگهبان پاس بعدی است، با دست تكانش داد و گفت: 

- برادر! بلند شو! نوبت توست. 

 

مهدی كه خیلی خسته بود، بلند نشد. آن برادر دوباره صدایش كرد تا بیدار شود. 

سرانجام مهدی بلند شد و اسلحه را گرفت و بدون یك كلمه اعتراض رفت سرپست. 

 

صبح زود، نگهبان پست بعدی آمد و سراغ آن بسیجی را گرفت و گفت:

+ پس چرا دیشب من را بیدار نكردی؟

- پس كی را بیدار كردم؟ 

+ نمی‌دانم، من كه نبودم. 

 

وقتی فهمید فرمانده لشكر را سر پُست فرستاده، هم ترسید و هم شرمنده شد؛ ولی مهدی [#شهید_زین‌الدین] هیچ به روی خودش نیاورد. 

 

📚 تو كه آن بالا نشستی، صص ۴-۵.

 

[ #داستانک های واقعی از #فرهنگ_مقاومت، به مناسبت گرامیداشت #هفته_دفاع_مقدس] 

 

🔰معاونت فرهنگی #جهاددانشگاهی واحد چهارمحال و بختیاری

 

🆔 @farhangi_jchb

 

 

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی می باشد و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright ©2024 - All rights reserved.
آدرس آی پی: 18.221.12.61 سیستم عامل: Unknown مرورگر: Mozilla تاریخ مشاهده: پنجشنبه, 01 آذر,1403