کتاب، مقبولترین و نزدیکترین چیز به طبع آدمیان است که نه فراموش میشود و نه تغییر مییابد. نگاه به کتاب، لذت تو را فزونی میدهد و میل تو را در فراگیری دانش، شدیدتر میسازد.
زبان تو را گویاتر، سخنان و بیان تو را فصیحتر، جان تو را مسرورتر و سینه تو را فراختر میکند و برای تو در دیدگاه عامه مردم، مقام و بزرگی و نزد بزرگان و مسئولان، دوستی و احترام به ارمغان میآورد.
از مطالعه کتابی در مدتی کوتاه و در عرض یک ماه، مطالبی میتوان آموخت که درطول یک عمر، از زبان و دهان مردم نمیتوان شنید.
کتاب، هم نشینی است که تو را خسته و ملول نمیسازد، دوستی است که تو را فریب نمیدهد، رفیقی است که به تو آزار نمیرساند، بلندنظر و جوانمردی است که تو را گرفتار یکنواختی و روزمرگی نمیسازد و همسایهای است که در کار تو تأخیر روا نمیدارد.
کجاست مونسی مانند کتاب که نخوابد، مگر به همراه تو و سخن نگوید، مگر هنگامی که تو خواسته باشی؟
در کجای جهان امینتر از کتاب و رازدارتر از آن می یابی که رازهای تو را نگاه دارد و نگهبان منافع تو باشد؟
کجاست اندرزدهندهای که تو را به نشاط آورد و بازدارندهای که تو را شیفته خود سازد؟
گویا همیشه و همه جا رسم بر این بوده که هرکس کتابی امانت گرفت، پس ندهد یا بال و پر شکسته به آشیان بازش آرد.
حال صاحبان کتاب که محبوب خود را با این سر و وضع بازمی یابند، نگفته پیداست.