بخشی از درسگفتار همان هیچ شو جلسه هشتم:
آن زنبور را دیدی که بیهودهرو است؟
هرجا که رایش بود، مینشست.
قصاب چند بارش از رویِ گوشت براند،
مُمتنع نشد.
سوم بار تبر برآورد، سرش جدا کرد.
بر زمین میغلتید و میپیچید.
قصّاب گفت:
«نگفتمت که هرجا منشین؟ »
مولانا میگوید ما گاهی با ناخنهای فکر، روح و روانمان را زخمی و خراشیده میکنیم. گاهی انرژی خود را مصروف گشودن گرههایی میکنیم که بر کیسههایی تهی بسته شده است و افکار پراکنده به این میمانند که روی آینه چیزی بنویسیم و صفای آن را مخدوش کنیم. در مثنوی با این مقدمه از مولانا آمده است:
“در بیان آنک صفا و سادگی نفس مطمنه از فکرتها مشوش شود چنانک بر روی آینه چیزی نویسی یا نقش کنی اگر چه پاک کنی داغی بماند و نقصانی.”
روی نفس مطمئنّه در جسد / زخم، ناخنهای فکرت میکشد
فکرت بد، ناخن پُر زهر دان / میخراشد در تعمّق روی جان
تا گشاید عُقدهی اشکال را / در حَدَث کردست زرین بیل را
عُقده را بگشاده گیر ای منتهی / عُقدهی سختست بر کیسهی تهی
از گشاد عُقدهها گشتی تو پیر / عُقدهی چندی دگر بگشاده گیر
عُقدهای که آن بر گلوی ماست سخت / که بدانی که خسی یا نیکبخت
حل این اشکال کن گر آدمی / خرج این کن دم، اگر آدمدمی
حد اعیان و عَرَض دانسته گیر / حد خود را دان که نبود زین گزیر
......
جهت استفاده از فایل صوتی این جلسه از درسگفتار همان هیچ شو میتوانید به آرشیو رادیو رویتاب مراجعه فرمایید
🕌درسگفتار همان هیچ شو
📚شرحی مفهومی و موضوعی بر مقالات شمس تبریزی
🎙در بیان و بنان
دکتر پویا پایداری
🏫جلسهٔ هشتم
هدفداری؛ بیهودهروی
📆دوشنبه
۱۴۰۲٫۱۲٫۲۸
🌙شب هشتم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵
🕰ساعت: ۲۱:۳۰
📕«در این دنیا که همه میکوشند چیزی شوند تو"هیچ" شو. در انسان نه ظنِ منیّت بلکه معرفتِ هیچ بودن اهمیت دارد.»
🔗محورهای خاص:
🎈«نگفتمت که هرجا منشین؟ »
🎈حرکت حقیق؛ رهایی از از گرداب افکار بیهوده
🎈به ضرورت تسلط انسان بر ذهن ولگرد
🎈حاکم اندیشه ام، محکوم نی
زان که بنّا حاکم آمد بر بنی
🎈 “تفکر نقادانه” یا “سنجشگرانه اندیشی” به نوع زیستن خود
🎈خراش روح و روان با ناخنهای فکرو خیالمان
🎈حکایت آن رنجور بَد حالی که طبیب در او امیدِ صحّت ندید