بخشی از درسگفتار همان هیچ شو جلسه پانزدهم:
حکایت داد خواستن پشه از باد به حضرت سلیمان علیه السلام
پشه ای از باغ و علفزاری برخاست و رهسپارِ بارگاهِ عدل سلیمان نبی شد و از دستِ باد شکایت کرد و گفت که باد حتّی لحظه ای نمی گذارد ما در باغ و بوستان آرام گیریم . آن نبی کریم به باد دستور داد که هر چه سریع تر به حضور او رسد . همینکه پشه دانست که باد لحظه ای دیگر بدانجا خواهد رسید ، شتابان پا به فرار گذاشت . سلیمان بدو گفت : پس چرا فرار می کنی ؟ پشه جواب داد : اگر باد به اینجا بیاید من چگونه می توانم سکون و قرار داشته باشم ؟ او دمار مرا در خواهد آورد .
این حکایت را شیخ عطار در اسرار نامه آورده است و عراقی نیز در کتاب لمعات ، این حکایت را بدینگونه آورده اند : پشه پیشِ سلیمان از باد به فریاد آمد سلیمان گفت که خصمِ خود را حاضر کن . پشه گفت : اگر مرا طاقتِ مقاومت کردن بودی از باد به فریاد نیامدمی . مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی ، ص 126
مولانا در این حکایت کوتاه و بس زیبا و لطیف رابطۀ انسان و خدا را بیان کرده است . همینکه انوار الهی بر دل کسی تجلّی کند ، وجودِ موهوم و هستی مجازی او را محو می کند و او را به فنا می رساند . امّا این فنا خود مقدمه بقایی حقیقی است
جهت استفاده از فایل صوتی این جلسه از درسگفتار همان هیچ شو میتوانید به آرشیو رادیو رویتاب مراجعه فرمایید
🕌درسگفتار همان هیچ شو
📚شرحی مفهومی و موضوعی بر مقالات شمس تبریزی
🎙در بیان و بنان
دکتر پویا پایداری
🏫جلسهٔ پانزدهم
علم؛ جهل
📆دوشنبه
۱۴۰۳٫۰۱٫۰۶
🌙شب پانزدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵
🕰ساعت: ۲۱:۳۰
📕«در این دنیا که همه میکوشند چیزی شوند تو"هیچ" شو. در انسان نه ظنِ منیّت بلکه معرفتِ هیچ بودن اهمیت دارد.»
🔗محورهای خاص:
🎈«غرض از حکایت، معاملۀ حکایت است نه ظاهر حکایت که دفع ملالت کنی به صورت حکایت؛ بلکه دفع جهل کنی.»
🎈 جادوی جهل در میان آدمیان
🎈اگر جاهل با تو نشيند تو را زخم زند.
🎈جهالت عشق غير از جهل درونی و ناآگاهی باطنی
🎈روييدن گياهي به نام خروب در گوشه مسجدالاقصي و غمگين شدن سليمان و مناظره او با گياه
🎈 جاهل هميشه بر خر مراد سوار بوده و فاضل در عذاب
🎈حکایت داد خواستن پشه از باد به حضرت سلیمان علیه السلام
🎈حکایت خطاب حق به عزرائیل که تو را رحم بیشتر بر که آمد