بخشی از درسگفتار همان هیچ شو جلسه هجدهم:
به قول مولانا نمیشود هم تو زنده باشی و هم خدا اما اينکه خدا بميرد محال است، و "هو حی لايموت". پس تو بمير. عارفان و از جمله شمس بر اين نکته بسیار تأکید کرده اند. شمس در تمثيلی میگويد تا وقتی نمردهای در دريا غرق میشوی اما وقتی مردی, دريا تو را حمل خواهد کرد و به ساحل خواهد رسانيد.
شمس از خودخواهی نقل میکند که میخواست سلوک کند. «پرسری آمد که با من سری بگو گفتم من با تو سر نتوانم گفتن. من سر با آن کس توانم گفتن که او را درو نبينم. خود را درو ببينم. سر خود را با خود بگويم. من در تو خود را نمیبينم. در تو ديگری را میبينم."
حکایت رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار
شیری همراه گرگ و روباهی به شکار رفتند . و یک گاو وحشی و یک بزِ کوهی و یک خرگوش شکار کردند . آنگاه شیر به گرگ دستور داد تا حیوانات صید شده را میان خود تقسیم کند . گرگ گفت : گاوِ وحشی سهمِ شیر باشد . بزِ کوهی سهمِ خودم و خرگوش سهمِ روباه . شیر ناگهان برآشفت . زیرا که دید گرگ در محضرِ شاهانه او ، حرف از «من» و «تو» و «قسمت من» و قسمت تو و او» می زند . در حالیکه این صیدها فقط با حضور نیرومند شیر حاصل شده است . از اینرو برای عقوبت گرگ ، پنجه ای قوی بر او زد و در دَم هلاکش نمود . سپس رو به روباه کرد و گفت : صیدها را تو تقسیم کن . روباه که سرنوشت ناگوار گرگ را دیده بود . دچار بیم شد و گفت : تقسیم در اینجا معنی ندارد . همه این صیدها به حضرت سلطان ، تعلّق دارد و ما را در آن بهره ای و سهمی نیست . این گاوِ تنومند ، چاشت حضرت سلطان است و آن بز ، سهمِ میانۀ روز و آن خرگوش ، سهمِ شامِ او . شیر وقتی که دید روباه مانند گرگ از «من» و «تو» حرفی نزد و اظهار وجود ننمود . خوشحال شد و صیدها را بدو بخشید و گفت : تو دیگر روباه نیستی ، بلکه خودِ منی .
جهت استفاده از فایل صوتی این جلسه از درسگفتار همان هیچ شو میتوانید به آرشیو رادیو رویتاب مراجعه فرمایید
🕌درسگفتار همان هیچ شو
📚شرحی مفهومی و موضوعی بر مقالات شمس تبریزی
🎙در بیان و بنان
دکتر پویا پایداری
🏫جلسهٔ هجدهم
سِرّ؛ سَر
📆 پنجشنبه
۱۴۰۳٫۰۱٫۰۹
🌙شب هجدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵
🕰ساعت: ۲۱:۳۰
📕«در این دنیا که همه میکوشند چیزی شوند تو"هیچ" شو. در انسان نه ظنِ منیّت بلکه معرفتِ هیچ بودن اهمیت دارد.»
🔗محورهای خاص:
🎈«پُر سَری آمد که :
ــ با من سِرّی بگو.
گفتم :
ــ من با تو سِرّ نتوانم گفتن.
من سِرّ با آن کس توانم گفتن که او را در او نبینم
خود را در او بینم
سِرّ خود را با خود گویم
من در تو خود را نمی بینم
در تو دیگری را می بینم»
🎈عادت پادشاهان در نشاندن پهلوانان، عالمان و عارفان
🎈صاحبان سِرّ از جنس ني بودند. چون به هواي دل خويش سخن نمیگفتند
🎈اثر پيوند با لبهای شكرين آن شاهد يكتا به مقام سِرّ
🎈خود را غرق از خود کن تا بر آب سوار شوی
🎈فانی شدگان از حواس ظاهری (سَر)؛ حقیقت بین و سِرّ بین میشوند
🎈 همه کرامات و صیدها برای استفاده بندگانِ آن شاهِ حقیقت است
🎈حکایت رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار