این روزها حال زمین خوب نیست. فعالیتهای خودخواهانه انسانها نقشی اساسی در آسیب دیدن لایه اوزون، خارج شدن روزافزون آب از جو زمین و گرم شدن تدریجی آن دارد. انسانها در طول قرنهای متمادی خود را پادشاه زمین میدانستند، هنوز هم چنیناند. این پادشاه خودخوانده تا جایی که در توان داشته منابع و موجودات زنده زمین را استثمار کرده و هر روز بیشتر از دیروز مترصد دستاندازی و سلطهگری بیشتر بر زمین و داراییهایش است. حالا کار به جایی رسیده است که انسانهای خودخواه، نابودی خویش را در آینه نابودی زمین میبینند و حالا نیز بهجای دست برداشتن از استثمار زمین در اندیشه دستاندازی به دیگر ابعاد کیهان هستند.
پیامبران، قدیسان و اخلاقیان در همه زمانها انسانها را از این نوع دستاندازی به زمین برحذر داشتهاند. حالا، در زمانه ما که خطر نابودی زمین بیش از هر زمان دیگری زنگ میزند، این پیام صدایی واضحتر و آشناتر دارد، اخلاق محیط زیست رونقی دیگر دارد و دستاندازان به محیط طبیعی برای دستاندازی، نیازمند بهانهتراشیهای پیچیدهتری هستند. در این زمانه هر تلاشی برای نجات زمین و محیط زیست طبیعی غنیمت است و شاید بتواند دستاندازان را گامی عقب براند، یا لااقل پیشروی آنان را کند و کندتر کند.
این اثر تلاشی است از این دست. نویسنده تلاش کرده مخاطب را در جایگاهی قرار دهد که بتواند زمین را بهعنوان مادر خود و دیگر انسانها باز شناسد؛ همو که همه موجودات زنده و غیر زنده پیرامون ما را با سخاوتی مادرانه در دامان خود میپرود.