تقلیل هنر به ارتباطات و در نظر گرفتن خصلتی ارتباطی برای آن یکی از مهمترین ارکان تحولات هنری در نیمه دوم سده بیستم و استفاده از رسانههای جدید در هنر است. با توسعه رسانههای جمعی در سده بیستم تحول مهمی در زندگی انسان ایجاد شد. جامعه انسانی در سده بیستم به طور فزآیندهای متاثر از عملکرد این رسانهها بود؛ قدرت و میزان تاثیرگذاری رسانههای ارتباطی جدید در سده بیستم به اندازهای بود که پیدایش و عملکرد آنها را انقلاب صنعتی جدیدی در حوزه فرهنگ میدانند. پیش تر از این ابتنای صرف هنر بر زیباییشناسی مدرنیستی هم با چالشها و نقدهای مهمی روبرو شده بود. لذا موقعیت و شان فلسفی هنر بیشتر به خصوصیات ارتباطی تغییر میکند. تفاوتی نداشت این هنر پیشتر در حوزهی هنرهای زیبا بود یا کاربردی و عام؛ چرا که باید در نظر داشت خصلت ارتباطی ـ کارکردی برای آن، دیگر این تمایز از میان برداشته میشد. بخش قابل ملاحظهای از تحولات هنر معاصر از پاپ تا هنرهای مفهومی و توسعه رسانههای متنوع در هنر وابسته به همین خصلت ارتباطی برای هنر است.
اما با توجه به مباحث بسیاری که در این حوزه تا کنون طرح شده است به نظر میرسد هنوز ابعاد مهمی در این خصوص قابل طرح و بررسی است که میتواند مورد توجه پژوهشگران حوزه هنرهای معاصر قرار گیرد. از جمله اینکه هنر به عنوان بخشی از نظام ارتباطات چه تمایزی با سایر رویکردهای ارتباطی دارد؟ با توجه به اینکه تحولات صورت گرفته برآن است تا انحصار زیبایی و هنر را در هم بشکند و عرصهای فراخ را در تعریف از هنر فراهم آورد، فارغ از نظریهی ارتباطات چه وجه ممیزهی دیگری برای هنر در نظر میگیرد؟ ارزشگذاری کیفی در حوزه آثار هنری چگونه خواهد بود؟ مهمتر اینکه نسبتهای میان هنر و نظام اقتصادی هنر به چه سمت و سویی و چگونه پیش خواهد رفت؟
با توجه به ابعاد گسترده هنرهای معاصر در نیمه دوم سده بیستم به نظر میرسد مخاطبین این حوزه به همان میزان میتوانند متنوع و گسترده باشند، از استادان و معلمان هنری تا دانشجویان و پژوهشگران آزاد در رشته های متنوع میتوانند مخاطب همایش هنرهای معاصر و ارتباطات قرار گیرند.