به همت مرکز افکارسنجی ایسپای جهاددانشگاهی لرستان طرح مطالعاتی "شناسایی موانع موثربر استقرار موفق مدیریتدانش در واحدهای فعال مستقر در شهرک شهرکهایصنعتی استانلرستان و ارائه یک مدل ساختاری به کارفرمایی اداره کل شرکت شهرکها ی استان اجرا شد.
زمینه و هدف: یکی از مباحث مهم و الزامات استقرار مدیریتدانش در سازمانها، توجه به موانعی است که نهادینه شدن مدیریتدانش در سازمانها را به چالش میکشد؛ واحدهای صنعتی نیز با توجه به نقشآفرینی که در اقتصاد کشور دارند از این امر مستثنی نیستند، از این رو هدف از انجام این تحقیق بررسی موانع استقرار موفق مدیریتدانش در واحدهای صنعتی فعال در شرکت شهرکهای صنعتی استان لرستان بود.
روش: این تحقیق از نوع تحقیقات کیفی بود که با تکیه بر نظریة دادهبنیاد انجام شد. جامعه مشارکت کننده در تحقیق
کلیه کارکنان تأثیرگذار شرکتهای کوچک و متوسط فعال در شرکت شهرکهای صنعتی استان لرستان (شامل مدیرانعالی، مدیراناجرایی، مدیراناداری، عملیاتی، تعمیراتی و مهندسان) و مدیران موفق شرکتهای استانی در خصوص استقرار مدیریت دانش موفق عمل کردهاند بود. انتخاب شرکت کنندگان ابتدا به روش نمونهگیری هدفمند و در ادامه با روش نمونهگیری نظری انجام شد. مصاحبهها تا رسیدن به حد اشباع نظری ادامه یافت (18=N). به منظور تحلیل دادهها از رویکرد استراوس و کوربین استفاده شد و بر اساس آن، از سه مرحلة کدگذاری باز، محوری و گزینشی برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد؛ مبنای انتخاب این روش نظاممند بودن این روش بود.
یافتهها: بر اساس یافتههای این پژوهش پدیدهمحوری این مطالعه «موانع استقرار موفق مدیریت دانش» بود که شرایط علی حاکم بر این پدیده، سه مقولهی 1-نگاه منفعت بنیان (مخفیسازی دانش، شخصیسازی دانش، عدم اشتراک دانش)؛ 2-عدم پایگاه اطلاعاتی دانشمحور(عقبماندگی اطلاعاتفرهنگی، ضعف مستندسازی)؛ 3-رهبری غیرتحولگرا (ضعف مدیریتی، عدم رهبری مدیریتدانش، عدم شایستهگزینی) بود. عوامل مداخلهای تحت تاثیر دو مقوله 1-ضعف زیر ساختها (بستر نامناسب، ضعف بودجهریزی و تامین منابع مالی)؛ 2-ضعف ساختاری/سیاستگذاری (ضعف ساختاری سازمانی، ضعف اسناد بالادستی) شناسایی شد، همچنین در این پژوهش مشخص شد که عوامل زمینهای تحت تاثیر3 مقوله: 1- دانشگریزی (بی مبالاتی دانشی، دفعدانش)؛ 2-عدم مشوقهای دانشمدار (ضعف نظام پاداشدهی، ضعف نظام ارزشیابی)؛ 3-فقدان فرهنگ دانشمحور(عدم روحیه تبادل دانش، فقدان روحیه تیم محوری)شکل میگیرد؛ و راهبردهایی که بر شرایط شناسایی شده میتوان بیان کرد شامل: خدمات دانشمحور (تجربهمحوری، آموزش محوری)؛ بهبود فرآیندها (تقویت منابع مالی، تقویت زیرساختها، تقویت قوانین راهبردی)؛ (اعمال مشوقهای دانشمدار، زمینهسازی فرهنگی) بودند. در صورت به کارگیری این راهبردها شاهد پیامدهایی نظیر افزایش بهرهوری سازمانی، افزایش یادگیری سازمانی، خلاقیت و نوآوری سازمانی،کاهش هزینهها، رشد کارایی و کارآفرینی خواهیم بود.
نتیجهگیری: الگوپارادایمی ارتقا موانع استقرار موفق مدیریتدانش جنبههای مختلفی دارد که توجه همزمان به تمامی ابعاد و رفع موانع باعث افزایش بهرهوری سازمانی، افزایش یادگیریسازمانی، خلاقیت و نوآوری سازمانی،کاهش هزینهها، رشد کارآیی و کارآفرینی خواهد شد.