Page 97 - Book Harf Bartar Koli
P. 97
ت) مصاحبهها 95
تقویت میشد .در حال حاضر ،ما در کشور با دانشجویان خارجی بدترین برخورد و عملکرد را داریم.
چون آنها با یک ذهنیت خیلی خوب وارد کشور میشوند و با یک ذهنیت خیلی بد از کشور خارج
میشوند .ما وقتی متوجه این طرح شدیم ،خودمان یک دوره برگزار کردیم .خیلی سخت بود و ما کل ًا
سه نفر بودیم (من و آقای بابائی و حبیبی) .کمکم آقای دکتر حبیبی چند نفر دیگر را وارد سازمان
کردند .زمانی به افراد فقط یک حکم میدادند و میگفتند برو سازمان را راهاندازی کن! منظورم زمان
آقای دکتر فاتح است .آن زمان دارایی آنها فقط یک حکم بود! هنگامیکه ما خواستیم شروع به کار
کنیم ،مهمترین کاری که انجام دادیم این بود که در مورد کارهایی که انجام شده بود ،مطالعه
میکردیم ،چون نمیخواستیم کار تکراری کنیم .مراکز شکل گرفته بود و بخش عمدهای از اساسنامه
انجام شده بود .فردی به نام هاشمورزی (مدیر فرهنگی جهاد خواجه نصیر) رابطۀ خوبی با دکتر
حبیبی داشت و در طراحی کارها همکاری خوبی داشت.
نقطه ضعف اساسنامه کجا بود؟ و کدام بخش هنوز کار نشده بود؟
محرومیتزدایی و صندوق .دو بخشی بود که کسی کاری انجام نداده بود و جذابیت لازم را نداشت .با
تجربهای که آقای بابائی داشت ،آقای هاشمورزی را مسئول نوشتن پروپوزال کرد که نتیجهاش شد
تهیه حدود دوازده طرحنامه که بردیم برای آقای دکتر حبیبی و ایشان همه را پاره کرد! روز خیلی
بدی بود.
دکتر حبیبی زمانی که دانشگاه علوم پزشکی تهران بود ،چقدر از زمان فارغالتحصیلیاش
میگذشت؟ یعنی آن زمان ایشان جوان بود؟ شما آن زمان دانشجوی کجا بودید؟
بله ،من دانشجوی علوم اجتماعی دانشگاه تهران بودم .آقای بابائی هم یک سال از فارغالتحصیلیاش
میگذشت ،البته سرباز هم بود .فعالیت محرومیتزدایی چند تا نکته داشت .اول اینکه هیچ متولیای
نداشت .یعنی اگر داخل دانشگاه انجام میدادیم ،هیچکس طلبکار نمیشد .دوم اینکه این کار را بلد بودیم.
آیا بسیج هم بود؟
نه ،فقط خودمان بودیم .بسیج نبود و فعالیت محرومیتزدایی نداشت .تمرکز روی خیریهها بود .هنوز
هم این معضل وجود دارد و خیریههای دانشجویی ،متولّی ندارند! یک الگوی خوب بود .الگوی
شبکهسازی بدون هرگونه هزینهکردی.